خلفتن
ظاهر
مصدر «خُلِفْتَن»، به معنی «مورد اختلاف قرار دادن»، از «خلفـ + ـتن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «خُلِفْت»، «آواثاء:خلف»، و «آواثاء:خلفن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /خُلِفْتَن/📥 ریشهشناسی: خلفـ + ـتن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] متضاد «خلفتن»: ربطاء:خلفتن/ضد
- تعریف «خلفتن». فرایند ایجِدَن ([؟] ایجاد کردن) ناهمسانی هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بین چند چیز هَمْنُوع ([؟] همنوع): [💬یا بعبارتی «مورد اختلاف قرار دادن»]
- مثال. خُلِفْتَن (؟ مورد اختلاف قرار دادن) همسایهها از هم خوب نَئَد ([؟] نیست).
عملواژه
- ️تلفظ: /خُلِفْتَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «خلفتن»: ▶ «خُلِفْت» (بنگذشته «خلفتن»)، «آواثاء:خلف» (بنکنون «خلفتن»)، «آواثاء:خلفن» (بنآینده «خلفتن») ◀
- تعریف «خلفتن». ناهمسانی هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) را بین چند چیز هَمْنُوع ([؟] همنوع) ایجِدَن ([؟] ایجاد کردن): [💬یا بعبارتی «مورد اختلاف قرار دادن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «خُلِفْتَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بخلف | - | - | آواثاء:بخلفید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نخلف | - | - | آواثاء:نخلفید | - |
ترجمه
ایجِدَن ناهمسانی
- ترجمه (معادل) انگلیسی «خلفتن»: To make a difference؛ ترجمه (معادل) انگلیسی «خلفتن»: To differentiate
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «خُلِفْتَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[خلفمدن|آواثاء:خلفمدن]] ([؟] معناء:خلفمدن) | [[خلفمادن|آواثاء:خلفمادن]] ([؟] معناء:خلفمادن) | [[خلفماندن|آواثاء:خلفماندن]] ([؟] معناء:خلفماندن) | [[خلفماردن|آواثاء:خلفماردن]] ([؟] معناء:خلفماردن) | [[خلفمابدن|آواثاء:خلفمابدن]] ([؟] معناء:خلفمابدن) | [[خلفمژدن|آواثاء:خلفمژدن]] ([؟] معناء:خلفمژدن) |
کُنادین- | خُلِفْتَن ([؟] مورد اختلاف قرار دادن) | [[خلفادن|آواثاء:خلفادن]] ([؟] معناء:خلفادن) | [[خلفاندن|آواثاء:خلفاندن]] ([؟] معناء:خلفاندن) | [[خلفاردن|آواثاء:خلفاردن]] ([؟] معناء:خلفاردن) | [[خلفابدن|آواثاء:خلفابدن]] ([؟] معناء:خلفابدن) | [[خلفژدن|آواثاء:خلفژدن]] ([؟] معناء:خلفژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[خلفشتن|آواثاء:خلفشتن]] ([؟] معناء:خلفشتن) | [[خلفاشتن|آواثاء:خلفاشتن]] ([؟] معناء:خلفاشتن) | [[خلفانشتن|آواثاء:خلفانشتن]] ([؟] معناء:خلفانشتن) | [[خلفارشتن|آواثاء:خلفارشتن]] ([؟] معناء:خلفارشتن) | [[خلفابشتن|آواثاء:خلفابشتن]] ([؟] معناء:خلفابشتن) | [[خلفژشتن|آواثاء:خلفژشتن]] ([؟] معناء:خلفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[خلفشاندن|آواثاء:خلفشاندن]] ([؟] معناء:خلفشاندن) | [[خلفشاردن|آواثاء:خلفشاردن]] ([؟] معناء:خلفشاردن) | [[خلفشابدن|آواثاء:خلفشابدن]] ([؟] معناء:خلفشابدن) | [[خلفشژدن|آواثاء:خلفشژدن]] ([؟] معناء:خلفشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «خُلِفْتَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[خلففمدن|آواثاء:خلففمدن]] ([؟] معناء:خلففمدن) | [[خلففمادن|آواثاء:خلففمادن]] ([؟] معناء:خلففمادن) | [[خلففماندن|آواثاء:خلففماندن]] ([؟] معناء:خلففماندن) | [[خلففماردن|آواثاء:خلففماردن]] ([؟] معناء:خلففماردن) | [[خلففمابدن|آواثاء:خلففمابدن]] ([؟] معناء:خلففمابدن) | [[خلففمژدن|آواثاء:خلففمژدن]] ([؟] معناء:خلففمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[خلففتن|آواثاء:خلففتن]] ([؟] معناء:خلففتن) | [[خلففادن|آواثاء:خلففادن]] ([؟] معناء:خلففادن) | [[خلففاندن|آواثاء:خلففاندن]] ([؟] معناء:خلففاندن) | [[خلففاردن|آواثاء:خلففاردن]] ([؟] معناء:خلففاردن) | [[خلففابدن|آواثاء:خلففابدن]] ([؟] معناء:خلففابدن) | [[خلففژدن|آواثاء:خلففژدن]] ([؟] معناء:خلففژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[خلففشتن|آواثاء:خلففشتن]] ([؟] معناء:خلففشتن) | [[خلففاشتن|آواثاء:خلففاشتن]] ([؟] معناء:خلففاشتن) | [[خلففانشتن|آواثاء:خلففانشتن]] ([؟] معناء:خلففانشتن) | [[خلففارشتن|آواثاء:خلففارشتن]] ([؟] معناء:خلففارشتن) | [[خلففابشتن|آواثاء:خلففابشتن]] ([؟] معناء:خلففابشتن) | [[خلففژشتن|آواثاء:خلففژشتن]] ([؟] معناء:خلففژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[خلفشفاندن|آواثاء:خلفشفاندن]] ([؟] معناء:خلفشفاندن) | [[خلفشفاردن|آواثاء:خلفشفاردن]] ([؟] معناء:خلفشفاردن) | [[خلفشفابدن|آواثاء:خلفشفابدن]] ([؟] معناء:خلفشفابدن) | [[خلفشفژدن|آواثاء:خلفشفژدن]] ([؟] معناء:خلفشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «خُلِفْتَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[خلفخمدن|آواثاء:خلفخمدن]] ([؟] معناء:خلفخمدن) | [[خلفخمادن|آواثاء:خلفخمادن]] ([؟] معناء:خلفخمادن) | [[خلفخماندن|آواثاء:خلفخماندن]] ([؟] معناء:خلفخماندن) | [[خلفخماردن|آواثاء:خلفخماردن]] ([؟] معناء:خلفخماردن) | [[خلفخمابدن|آواثاء:خلفخمابدن]] ([؟] معناء:خلفخمابدن) | [[خلفخمژدن|آواثاء:خلفخمژدن]] ([؟] معناء:خلفخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[خلفختن|آواثاء:خلفختن]] ([؟] معناء:خلفختن) | [[خلفخادن|آواثاء:خلفخادن]] ([؟] معناء:خلفخادن) | [[خلفخاندن|آواثاء:خلفخاندن]] ([؟] معناء:خلفخاندن) | [[خلفخاردن|آواثاء:خلفخاردن]] ([؟] معناء:خلفخاردن) | [[خلفخابدن|آواثاء:خلفخابدن]] ([؟] معناء:خلفخابدن) | [[خلفخژدن|آواثاء:خلفخژدن]] ([؟] معناء:خلفخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[خلفخشتن|آواثاء:خلفخشتن]] ([؟] معناء:خلفخشتن) | [[خلفخاشتن|آواثاء:خلفخاشتن]] ([؟] معناء:خلفخاشتن) | [[خلفخانشتن|آواثاء:خلفخانشتن]] ([؟] معناء:خلفخانشتن) | [[خلفخارشتن|آواثاء:خلفخارشتن]] ([؟] معناء:خلفخارشتن) | [[خلفخابشتن|آواثاء:خلفخابشتن]] ([؟] معناء:خلفخابشتن) | [[خلفخژشتن|آواثاء:خلفخژشتن]] ([؟] معناء:خلفخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[خلفشخاندن|آواثاء:خلفشخاندن]] ([؟] معناء:خلفشخاندن) | [[خلفشخاردن|آواثاء:خلفشخاردن]] ([؟] معناء:خلفشخاردن) | [[خلفشخابدن|آواثاء:خلفشخابدن]] ([؟] معناء:خلفشخابدن) | [[خلفشخژدن|آواثاء:خلفشخژدن]] ([؟] معناء:خلفشخژدن) |