تشوقدن
ظاهر
مصدر «تَشُوقْدَن»، بهمعنی «مورد تشویقشده قرار دادن» میباشد؛ به زبان سادهتر، فراثاء:تشوقدن این مصدر از «تـ [※ فراثاء:بنواج/وندامو/عملائی/ت] + ـشوقدن» ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده آن، به ترتیب، «تَشُوقْد»، «تَشُوق»، و «تَشُوقْن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /تَشُوقْدَن/📥 ریشهشناسی: تـ [※ فراثاء:بنواج/وندامو/عملائی/ت] + ـشوقدن❖ | متضاد «تشوقدن»: ربطاء:تشوقدن/ضد
- تعریف «تشوقدن». فرایند ایجْدَن ([؟] مورد ایجادشدن قرار دادن) علاقه اَنِجْدَن ([؟] مورد انجامشدن قرار دادن) کار هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) در کسی: [💬یا بعبارتی «مورد تشویقشده قرار دادن»]
عملواژه
- ️تلفظ: /تَشُوقْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «تشوقدن»: ▶ «تَشُوقْد» (بنگذشته «تشوقدن»)، «تَشُوق» (بنکنون «تشوقدن»)، «تَشُوقْن» (بنآینده «تشوقدن») ◀
- تعریف «تشوقدن». علاقه اَنِجْدَن ([؟] مورد انجامشدن قرار دادن) کار هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) را در کسی ایجْدَن ([؟] مورد ایجادشدن قرار دادن): [💬یا بعبارتی «مورد تشویقشده قرار دادن»]
- مثال. چرا همدیگر را به اَنِجْدَن ([؟] مورد انجامشدن قرار دادن) کارهای نیک نَمیتُشُوقید (؟ مورد مشتاقشدن قرار نمیدهید)؟
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «تَشُوقْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمِعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بتشوق | - | - | بِتُشُوقید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نتشوق | - | - | آواثاء:نتشوقید | - |
ترجمه
ایجْدَن (؟ مورد ایجادشدن قرار دادن) علاقه
- ترجمه (معادل) انگلیسی «تشوقدن»: To encourage
ردهها:
- صفحههای دارای پیوند خراب به پرونده
- واژهها
- واژه فارسی
- مصدر فارسی
- مصدر فارسی عملی
- مصدر فارسی عملی ناصریح
- مصدر فارسی عملی کنایی
- مصدر فارسی عملی کنادین
- مصدر فارسی عملی علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنادین
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی علنئا
- مصدر فارسی عملی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی آمویائی
- مصدر فارسی آمویائی عملائی
- مصدر فارسی آمویائی عملائی تکنین