انجدن
ظاهر
مصدر «اَنْجِدَن»، به معنی «انجام دادن»، از «انجـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:انجد»، «آواثاء:انج»، و «آواثاء:انجین» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /اَنْجِدَن/📥 ریشهشناسی: انجـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «انجدن». فرایند خَتِمْدَن ([؟] خاتمه دادن) مُوَقِّماً ([؟] با موفقیت) کار هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «انجام دادن»]
عملواژه
- ️تلفظ: /اَنْجِدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «انجدن»: ▶ «آواثاء:انجد» (بنگذشته «انجدن»)، «آواثاء:انج» (بنکنون «انجدن»)، «آواثاء:انجین» (بنآینده «انجدن») ◀
- تعریف «انجدن». کار هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) را مُوَقِّماً ([؟] با موفقیت) خَتِمْدَن ([؟] خاتمه دادن): [💬یا بعبارتی «انجام دادن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «اَنْجِدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بانج | - | - | آواثاء:بانجید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نانج | - | - | آواثاء:نانجید | - |
ترجمه
خَتِمْدَن مُوَقِّماً
- ترجمه (معادل) انگلیسی «انجدن»: accomplish؛ ترجمه (معادل) انگلیسی «انجدن»: finalize
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «اَنْجِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذِکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذِکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[انجمدن|آواثاء:انجمدن]] ([؟] معناء:انجمدن) | [[انجمادن|آواثاء:انجمادن]] ([؟] معناء:انجمادن) | [[انجماندن|آواثاء:انجماندن]] ([؟] معناء:انجماندن) | [[انجماردن|آواثاء:انجماردن]] ([؟] معناء:انجماردن) | [[انجمابدن|آواثاء:انجمابدن]] ([؟] معناء:انجمابدن) | [[انجمژدن|آواثاء:انجمژدن]] ([؟] معناء:انجمژدن) |
کُنادین- | اَنْجِدَن ([؟] انجام دادن) | [[انجادن|آواثاء:انجادن]] ([؟] معناء:انجادن) | [[انجاندن|آواثاء:انجاندن]] ([؟] معناء:انجاندن) | [[انجاردن|آواثاء:انجاردن]] ([؟] معناء:انجاردن) | [[انجابدن|آواثاء:انجابدن]] ([؟] معناء:انجابدن) | [[انجژدن|آواثاء:انجژدن]] ([؟] معناء:انجژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | اَنْجِشْتَن ([؟] معناء:انجشتن) | [[انجاشتن|آواثاء:انجاشتن]] ([؟] معناء:انجاشتن) | [[انجانشتن|آواثاء:انجانشتن]] ([؟] معناء:انجانشتن) | [[انجارشتن|آواثاء:انجارشتن]] ([؟] معناء:انجارشتن) | [[انجابشتن|آواثاء:انجابشتن]] ([؟] معناء:انجابشتن) | [[انجژشتن|آواثاء:انجژشتن]] ([؟] معناء:انجژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[انجشاندن|آواثاء:انجشاندن]] ([؟] معناء:انجشاندن) | [[انجشاردن|آواثاء:انجشاردن]] ([؟] معناء:انجشاردن) | [[انجشابدن|آواثاء:انجشابدن]] ([؟] معناء:انجشابدن) | [[انجشژدن|آواثاء:انجشژدن]] ([؟] معناء:انجشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «اَنْجِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[انجفمدن|آواثاء:انجفمدن]] ([؟] معناء:انجفمدن) | [[انجفمادن|آواثاء:انجفمادن]] ([؟] معناء:انجفمادن) | [[انجفماندن|آواثاء:انجفماندن]] ([؟] معناء:انجفماندن) | [[انجفماردن|آواثاء:انجفماردن]] ([؟] معناء:انجفماردن) | [[انجفمابدن|آواثاء:انجفمابدن]] ([؟] معناء:انجفمابدن) | [[انجفمژدن|آواثاء:انجفمژدن]] ([؟] معناء:انجفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[انجفتن|آواثاء:انجفتن]] ([؟] معناء:انجفتن) | [[انجفادن|آواثاء:انجفادن]] ([؟] معناء:انجفادن) | [[انجفاندن|آواثاء:انجفاندن]] ([؟] معناء:انجفاندن) | [[انجفاردن|آواثاء:انجفاردن]] ([؟] معناء:انجفاردن) | [[انجفابدن|آواثاء:انجفابدن]] ([؟] معناء:انجفابدن) | [[انجفژدن|آواثاء:انجفژدن]] ([؟] معناء:انجفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[انجفشتن|آواثاء:انجفشتن]] ([؟] معناء:انجفشتن) | [[انجفاشتن|آواثاء:انجفاشتن]] ([؟] معناء:انجفاشتن) | [[انجفانشتن|آواثاء:انجفانشتن]] ([؟] معناء:انجفانشتن) | [[انجفارشتن|آواثاء:انجفارشتن]] ([؟] معناء:انجفارشتن) | [[انجفابشتن|آواثاء:انجفابشتن]] ([؟] معناء:انجفابشتن) | [[انجفژشتن|آواثاء:انجفژشتن]] ([؟] معناء:انجفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[انجشفاندن|آواثاء:انجشفاندن]] ([؟] معناء:انجشفاندن) | [[انجشفاردن|آواثاء:انجشفاردن]] ([؟] معناء:انجشفاردن) | [[انجشفابدن|آواثاء:انجشفابدن]] ([؟] معناء:انجشفابدن) | [[انجشفژدن|آواثاء:انجشفژدن]] ([؟] معناء:انجشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «اَنْجِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[انجخمدن|آواثاء:انجخمدن]] ([؟] معناء:انجخمدن) | [[انجخمادن|آواثاء:انجخمادن]] ([؟] معناء:انجخمادن) | [[انجخماندن|آواثاء:انجخماندن]] ([؟] معناء:انجخماندن) | [[انجخماردن|آواثاء:انجخماردن]] ([؟] معناء:انجخماردن) | [[انجخمابدن|آواثاء:انجخمابدن]] ([؟] معناء:انجخمابدن) | [[انجخمژدن|آواثاء:انجخمژدن]] ([؟] معناء:انجخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[انجختن|آواثاء:انجختن]] ([؟] معناء:انجختن) | [[انجخادن|آواثاء:انجخادن]] ([؟] معناء:انجخادن) | [[انجخاندن|آواثاء:انجخاندن]] ([؟] معناء:انجخاندن) | [[انجخاردن|آواثاء:انجخاردن]] ([؟] معناء:انجخاردن) | [[انجخابدن|آواثاء:انجخابدن]] ([؟] معناء:انجخابدن) | [[انجخژدن|آواثاء:انجخژدن]] ([؟] معناء:انجخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[انجخشتن|آواثاء:انجخشتن]] ([؟] معناء:انجخشتن) | [[انجخاشتن|آواثاء:انجخاشتن]] ([؟] معناء:انجخاشتن) | [[انجخانشتن|آواثاء:انجخانشتن]] ([؟] معناء:انجخانشتن) | [[انجخارشتن|آواثاء:انجخارشتن]] ([؟] معناء:انجخارشتن) | [[انجخابشتن|آواثاء:انجخابشتن]] ([؟] معناء:انجخابشتن) | [[انجخژشتن|آواثاء:انجخژشتن]] ([؟] معناء:انجخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[انجشخاندن|آواثاء:انجشخاندن]] ([؟] معناء:انجشخاندن) | [[انجشخاردن|آواثاء:انجشخاردن]] ([؟] معناء:انجشخاردن) | [[انجشخابدن|آواثاء:انجشخابدن]] ([؟] معناء:انجشخابدن) | [[انجشخژدن|آواثاء:انجشخژدن]] ([؟] معناء:انجشخژدن) |