اثبات کردن
ظاهر
شُعِبْرْماء ([؟] عبارت) «اثبات کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- فَرْنودَن:❖ نشان دادن صدق ادعایی با دلیل و مدرک آوردن از هر نوعی؛
- مثال. آیا میتوانی اثبات کنی تو بستنیم را نخوردی؟معادل: آیا توانی بِفَرْنویی (؟ دلیل بیاوری) که تو بستنی اَم ([؟] من/خودم) را نخوردی؟
- عَدِلّْدَن:❖ اثبات کردن ادعایی با ارائه کردن شواهد یا دلایل فیزیکی؛
- مثال. کارآگاه توانست اثبات کند که او قاتل است.معادل: کارآگاه هه ([؟] مذکور؛ یادشده) توانست بِعَدِلَّد (؟ عدله بیاورد) که او کُشاء ([؟] معناء:کشاء) ئَد ([؟] است).
- صَدَقُنْدَن:❖ نشان دادن صدق گزارهای بشکل منطقی؛
- مثال. میتوانی نتیجه این قضیه را با استفاده از این مقدمهها اثبات کنی؟معادل: توانی نتیجه این قضیه را با بَهْریدَن ([؟] استفاده کردن) این صِدْقِپْماءها ([؟] صادق پنداشته شوندهها) بِصَدَقُنی (؟ نشان دهی صادق است)؟
- صَدَقونْدَن:❖ نشان دادن صدق گزارهای بشکل منطقی برای نخستین بار (اثبات صدق کردن)؛
- مثال. فیثاغورس توانست رابطه را اثبات کند.معادل: فیثاغورس توانست رَبْطاء ([؟] رابطه) را بِصَدَقونَد (؟ نشان دهد که صادق است).
- بَرآرُنْدَن:❖ بوسیله برهان نشان دادن؛
- بَرآرونْدَن:❖ بوسیله برهان نشان دادن برای نخستین بار؛
- مثال. دمورگان توانست با استفاده از اصلها و قضیههای منطقی اثبات کند که است.معادل: دمورگان توانست بِبَرآرونَد (؟ بوسیله برهان نشان دهد برای نخستین بار) که ئَد ([؟] است).