حلدن
ظاهر
مصدر «حَلّْدَن»، به معنی «مورد حلشدن قرار دادن»، از «حلـ + ـدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «حَلّْد»، «حَلّ»، و «حَلّْن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /حَلّْدَن/📥 ❖ریشهشناسی: حلـ + ـدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] | متضاد «حلدن»: ربطاء:حلدن/ضد
- تعریف «حلدن». فرایند دِقَّتْدَن ([؟] مورد دقت قرار دادن) رَبْطاء ([؟] رابطه) جزءهای یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) سیستم از جنبه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بِقَصْد ([؟] به قصد) شناختن رفتار اَش ([؟] آن/آنرا): [💬یا بعبارتی «مورد حلشدن قرار دادن»]
- مثال. برای دایِرْدَن ([؟] مورد ایجاد کردن و توسعه دادن قرار دادن) سیستم نرمافزاری، حَلّْدَن (؟ مورد حلشدن قرار دادن) منطق کَسْبُکار ([؟] کسب و کار) نیازْمائَد ([؟] نیاز است).
عملواژه
- ️تلفظ: /حَلّْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «حلدن»: ▶ «حَلّْد» (بنگذشته «حلدن»)، «حَلّ» (بنکنون «حلدن»)، «حَلّْن» (بنآینده «حلدن») ◀
- تعریف «حلدن». رَبْطاء ([؟] رابطه) جزءهای یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) سیستم را از جنبه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بِقَصْد ([؟] به قصد) شناختن رفتار اَش ([؟] آن/آنرا) دِقَّتْدَن ([؟] مورد دقت قرار دادن): [💬یا بعبارتی «مورد حلشدن قرار دادن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «حَلّْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بحل | - | - | آواثاء:بحلید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نحل | - | - | آواثاء:نحلید | - |
ترجمه
دِقَّتْدَن (؟ مورد دقت قرار دادن) بِقَصْد (؟ به قصد) شناختن
- ترجمه (معادل) انگلیسی «حلدن»: To analyze؛ ترجمه (معادل) انگلیسی «حلدن»: analysis