وارد کردن
ظاهر
شُعِبْرْماء ([؟] عبارت) «وارد کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- ثَبْتیدَن:❖ مورد ثبتشدن قرار دادن؛
- مثال. اسمش را در لیست وارد کرد.
- دَرْجِدَن:❖ مورد درجشدن قرار دادن؛
- مثال. نامکاربری و گذرواژهاش را نرمافزار وارد کرد.
- وُرودَن:❖ مورد وارد شدن قرار دادن؛
- مثال. کتابهای فلسفهاش را به اتاق مطالعهاش وارد کرد.
- شُوُرودَن:❖ مورد واردشدگی قرار دادن؛
- مثال. کلی قطعههای مرغوب کمیاب الکترونیک به کشور وارد کرد.