فراثاء:قربدن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «قربدن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- قُرِبْدَن:❖ مورد قربت/نزدیکی قرار دادن؛
- مثال. او با نزدیک کردن دو دوست قدیمی، دوباره شعلههای عشق را در قلبهایشان روشن کرد.معادل: با قُرِبْدَن (؟ مورد قربت/نزدیکی قرار دادن) دو دوست قدیمی، شعلههای عشق را حالت عبوردهی ([؟] از نو) در قلبها اِشان ([؟] آنها/خودشان) رُوشَنْد ([؟] مورد روشنشدن قرار داد).
- نَزْدیدَن:❖ مورد نزدیکشدن قرار دادن؛
- ضَعِفْتَن:❖ مورد بروز ضعف قرار دادن؛
- هَجِرْدَن:❖ مورد مقصد هجرت قرار دادن؛
همچنینی ببین هجرت کردن؛ کوچ کردن؛ جلای وطن کردن
(؟ مورد بروز ضعف قرار داد).
همچنینی ببین ضعف داشتن
]] ([؟] دارای ضعف (ضعیف)) را بهتر
[[شنودن|حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- «قربدن» معنیهای زیر را حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-:- لیرِسْتَن:❖ مورد آوردن با برگشتن از جایی قرار دادن؛
- بَرْگَرْدَن:❖ مورد برگردانده شدن قرار دادن؛
- بَرْگَرِمانْدَن:❖ مورد برگشتن قرار دادن؛
- وارونْدَن:❖ مورد وارونشدن قرار دادن؛
- مثال. با وارون کردن «ایران»، کلمه «ناریا» ساخته میشود.معادل: با وارونْدَن (؟ مورد وارونشدن قرار دادن) «ایران»، واژه «ناریا» حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-.
- وَرْگَنْدَن:❖ مورد چرخاندهشدن قرار دادن؛
- مثال. وقتی بچه بودم، میتوانستم با یک ضربه یک کارت را برگردانم!معادل: وقتی بچه حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-، حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- با یک ضربه حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- کارت را بِوَرْگَنَم (؟ مورد چرخاندهشدن قرار بدهم)!
- پُشْرودَن:❖ مورد پشترو شدن قرار دادن؛
- کَلْتِهْدَن:❖ مورد سروته شدن قرار دادن؛
- مثال. علی راننده خوبی است، طوریکه میتواند در یک کوچه باریک هم ماشین را برگرداند.معادل: علی حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- خوب حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-، حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- در حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- کوچه باریک هم خودرو را بِکَلْتِهَد (؟ مورد سروته شدن قرار بدهد).
- کَرِچْتَن:❖ مورد بیریخت شدن قرار دادن؛
همچنینی ببین باز گرداندن؛ برعکس کردن؛ عکس کردن؛ بازگشت دادن؛ پس دادن؛ وارون کردن؛ پشت رو کردن؛ سروته کردن؛ از ریخت انداختن
]] ([؟] مورد شنیدهشدن قرار داد).