سروته کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «سروته کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کَلْتِهْدَن:❖ مورد سروته شدن قرار دادن؛
- مثال. علی راننده خوبی است، طوریکه میتواند در یک کوچه باریک هم ماشین را سروته کند.معادل: علی رونَنْدِه ([؟] راننده) خوب هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) ئِس ([؟] است)، بِطوریکِه ([؟] بهطوریکه) تَوانائَد ([؟] توانا است) در یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) کوچه باریک هم خودرو را بِکَلْتِهَد (؟ مورد سروته شدن قرار بدهد).
همچنینی ببین برگرداندن؛ برعکس کردن؛ عکس کردن؛ وارون کردن