آگاه کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «آگاه کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- تَآگَهْتَن:❖ مورد آگاهییافته قرار دادن؛
- مثال. حسن را از خرابی شیر آب آگاه کردم.معادل: حسن را از خَرِبْمائْدَن ([؟] خراب بودن) بَنْدال ([؟] وسیله قطع (شیر)) آب تَآگَهْتَم (؟ مورد آگاهییافته قرار دادم).
- تَاِطَلِعْدَن:❖ مورد اطلاعیافته قرار دادن؛
- مثال. مدرسه را از مریض بودن مادرم آگاه کردم.معادل: دَرِسْگاه ([؟] مدرسه) را از مَرَضْمائْدن ([؟] مریض بودن) مادر اَم ([؟] من/خودم) تَاِطَلِعْدَم (؟ مورد اطلاعیافته قرار دادم).
- تَخَبَرْدَن:❖ مورد باخبر شده قرار دادن؛
- مثال. محمد را از آتشسوزی آمریکا آگاه کردم.معادل: محمد را از آتَشْسوزی ([؟] آتشسوزی) آمریکا تَخَبَرْدَم (؟ مورد باخبر شده قرار دادم).
- تَهوشْتَن:❖ مورد هشیار شده قرار دادن؛
همچنین ببین: مطلع کردن؛ اطلاع دادن؛ باخبر کردن؛ هشیار کردن؛ آگاهی دادن؛ آگاه ساختن
همچنین ببین: آگاه شدن؛ آگاهی یافتن؛ مطلع شدن؛ اطلاع یافتن؛ باخبر شدن؛ هشیار شدن