مریض بودن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «مریض بودن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- مَرَضْمائْدن:❖ مریض بودن؛
- مثال. در حالی که مریض بود، او را در جایی که هیچ پوشش گیاهی نداشت، افکندیم.معادل: دَرْحالیکِه ([؟] در حالی که؛ در شرایطی که) مَرَضْمائْد (؟ مریض بود)، او را در جای ([؟] یک فضای دو یا سه بعدی محصور شده توسط شیءهایی) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بدون پوشش گیاهی افکندیم.