مهیدن
ظاهر
مصدر «مُهِیْدَن»، به معنی «آماده کردن عملکرد چیزی»، از «مهیـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:مهید»، «آواثاء:مهی»، و «آواثاء:مهیْن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /مُهِیْدَن/📥 ریشهشناسی: مهیـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «مهیدن». فرایند آمیدَن ([؟] مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن) عَمَلَنْدِگی ([؟] عملکنندگی (عملکرد)) چیزی: [💬یا بعبارتی «آماده کردن عملکرد چیزی»]
عملواژه
- ️تلفظ: /مُهِیْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «مهیدن»: ▶ «آواثاء:مهید» (بنگذشته «مهیدن»)، «آواثاء:مهی» (بنکنون «مهیدن»)، «آواثاء:مهیْن» (بنآینده «مهیدن») ◀
- تعریف «مهیدن». عَمَلَنْدِگی ([؟] عملکنندگی (عملکرد)) چیزی را آمیدَن ([؟] مورد آمادهشدن برای شرایطی قرار دادن): [💬یا بعبارتی «آماده کردن عملکرد چیزی»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «مُهِیْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بمهی | - | - | آواثاء:بمهیید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نمهی | - | - | آواثاء:نمهیید | - |
ترجمه
آمیدَن عَمَلَنْدِگی
- ترجمه (معادل) انگلیسی «مهیدن»: To prepare
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «مُهِیْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذِکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذِکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[مهیمدن|آواثاء:مهیمدن]] ([؟] معناء:مهیمدن) | [[مهیمادن|آواثاء:مهیمادن]] ([؟] معناء:مهیمادن) | [[مهیماندن|آواثاء:مهیماندن]] ([؟] معناء:مهیماندن) | [[مهیماردن|آواثاء:مهیماردن]] ([؟] معناء:مهیماردن) | [[مهیمابدن|آواثاء:مهیمابدن]] ([؟] معناء:مهیمابدن) | [[مهیمژدن|آواثاء:مهیمژدن]] ([؟] معناء:مهیمژدن) |
کُنادین- | مُهِیْدَن ([؟] آماده کردن عملکرد چیزی) | [[مهیادن|آواثاء:مهیادن]] ([؟] معناء:مهیادن) | [[مهیاندن|آواثاء:مهیاندن]] ([؟] معناء:مهیاندن) | [[مهیاردن|آواثاء:مهیاردن]] ([؟] معناء:مهیاردن) | [[مهیابدن|آواثاء:مهیابدن]] ([؟] معناء:مهیابدن) | [[مهیژدن|آواثاء:مهیژدن]] ([؟] معناء:مهیژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[مهیشتن|آواثاء:مهیشتن]] ([؟] معناء:مهیشتن) | [[مهیاشتن|آواثاء:مهیاشتن]] ([؟] معناء:مهیاشتن) | [[مهیانشتن|آواثاء:مهیانشتن]] ([؟] معناء:مهیانشتن) | [[مهیارشتن|آواثاء:مهیارشتن]] ([؟] معناء:مهیارشتن) | [[مهیابشتن|آواثاء:مهیابشتن]] ([؟] معناء:مهیابشتن) | [[مهیژشتن|آواثاء:مهیژشتن]] ([؟] معناء:مهیژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[مهیشاندن|آواثاء:مهیشاندن]] ([؟] معناء:مهیشاندن) | [[مهیشاردن|آواثاء:مهیشاردن]] ([؟] معناء:مهیشاردن) | [[مهیشابدن|آواثاء:مهیشابدن]] ([؟] معناء:مهیشابدن) | [[مهیشژدن|آواثاء:مهیشژدن]] ([؟] معناء:مهیشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «مُهِیْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[مهیفمدن|آواثاء:مهیفمدن]] ([؟] معناء:مهیفمدن) | [[مهیفمادن|آواثاء:مهیفمادن]] ([؟] معناء:مهیفمادن) | [[مهیفماندن|آواثاء:مهیفماندن]] ([؟] معناء:مهیفماندن) | [[مهیفماردن|آواثاء:مهیفماردن]] ([؟] معناء:مهیفماردن) | [[مهیفمابدن|آواثاء:مهیفمابدن]] ([؟] معناء:مهیفمابدن) | [[مهیفمژدن|آواثاء:مهیفمژدن]] ([؟] معناء:مهیفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[مهیفتن|آواثاء:مهیفتن]] ([؟] معناء:مهیفتن) | [[مهیفادن|آواثاء:مهیفادن]] ([؟] معناء:مهیفادن) | [[مهیفاندن|آواثاء:مهیفاندن]] ([؟] معناء:مهیفاندن) | [[مهیفاردن|آواثاء:مهیفاردن]] ([؟] معناء:مهیفاردن) | [[مهیفابدن|آواثاء:مهیفابدن]] ([؟] معناء:مهیفابدن) | [[مهیفژدن|آواثاء:مهیفژدن]] ([؟] معناء:مهیفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[مهیفشتن|آواثاء:مهیفشتن]] ([؟] معناء:مهیفشتن) | [[مهیفاشتن|آواثاء:مهیفاشتن]] ([؟] معناء:مهیفاشتن) | [[مهیفانشتن|آواثاء:مهیفانشتن]] ([؟] معناء:مهیفانشتن) | [[مهیفارشتن|آواثاء:مهیفارشتن]] ([؟] معناء:مهیفارشتن) | [[مهیفابشتن|آواثاء:مهیفابشتن]] ([؟] معناء:مهیفابشتن) | [[مهیفژشتن|آواثاء:مهیفژشتن]] ([؟] معناء:مهیفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[مهیشفاندن|آواثاء:مهیشفاندن]] ([؟] معناء:مهیشفاندن) | [[مهیشفاردن|آواثاء:مهیشفاردن]] ([؟] معناء:مهیشفاردن) | [[مهیشفابدن|آواثاء:مهیشفابدن]] ([؟] معناء:مهیشفابدن) | [[مهیشفژدن|آواثاء:مهیشفژدن]] ([؟] معناء:مهیشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «مُهِیْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[مهیخمدن|آواثاء:مهیخمدن]] ([؟] معناء:مهیخمدن) | [[مهیخمادن|آواثاء:مهیخمادن]] ([؟] معناء:مهیخمادن) | [[مهیخماندن|آواثاء:مهیخماندن]] ([؟] معناء:مهیخماندن) | [[مهیخماردن|آواثاء:مهیخماردن]] ([؟] معناء:مهیخماردن) | [[مهیخمابدن|آواثاء:مهیخمابدن]] ([؟] معناء:مهیخمابدن) | [[مهیخمژدن|آواثاء:مهیخمژدن]] ([؟] معناء:مهیخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[مهیختن|آواثاء:مهیختن]] ([؟] معناء:مهیختن) | [[مهیخادن|آواثاء:مهیخادن]] ([؟] معناء:مهیخادن) | [[مهیخاندن|آواثاء:مهیخاندن]] ([؟] معناء:مهیخاندن) | [[مهیخاردن|آواثاء:مهیخاردن]] ([؟] معناء:مهیخاردن) | [[مهیخابدن|آواثاء:مهیخابدن]] ([؟] معناء:مهیخابدن) | [[مهیخژدن|آواثاء:مهیخژدن]] ([؟] معناء:مهیخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[مهیخشتن|آواثاء:مهیخشتن]] ([؟] معناء:مهیخشتن) | [[مهیخاشتن|آواثاء:مهیخاشتن]] ([؟] معناء:مهیخاشتن) | [[مهیخانشتن|آواثاء:مهیخانشتن]] ([؟] معناء:مهیخانشتن) | [[مهیخارشتن|آواثاء:مهیخارشتن]] ([؟] معناء:مهیخارشتن) | [[مهیخابشتن|آواثاء:مهیخابشتن]] ([؟] معناء:مهیخابشتن) | [[مهیخژشتن|آواثاء:مهیخژشتن]] ([؟] معناء:مهیخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[مهیشخاندن|آواثاء:مهیشخاندن]] ([؟] معناء:مهیشخاندن) | [[مهیشخاردن|آواثاء:مهیشخاردن]] ([؟] معناء:مهیشخاردن) | [[مهیشخابدن|آواثاء:مهیشخابدن]] ([؟] معناء:مهیشخابدن) | [[مهیشخژدن|آواثاء:مهیشخژدن]] ([؟] معناء:مهیشخژدن) |