فهمیدن
ظاهر
مصدر «فَهْمیدَن»، به معنی «دریافتن ارتباط چیزی با چیز(های) از قبل دانستهشده»، از «فهمـ + ـیدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:فهمید»، «آواثاء:فهم»، و «آواثاء:فهمین» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /فَهْمیدَن/📥 ریشهشناسی: فهمـ + ـیدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.]
- تعریف «فهمیدن». فرایند دَرْیافْتَن ([؟] مورد آگاهییافتهشدن قرار دادن) رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) فَهْمِماء ([؟] مفهوم) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) با دانِشْتِههای ([؟] دانستههای) پیشین: [💬یا بعبارتی «دریافتن ارتباط چیزی با چیز(های) از قبل دانستهشده»]
- مثال. برای فَهْمیدَن (؟ دریافتن ارتباط چیزی با چیز(های) از قبل دانستهشده) موضوع باید خوب بِدِقَّتی ([؟] مورد دقت قرار دهی).
عملواژه
- ️تلفظ: /فَهْمیدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «فهمیدن»: ▶ «آواثاء:فهمید» (بنگذشته «فهمیدن»)، «آواثاء:فهم» (بنکنون «فهمیدن»)، «آواثاء:فهمین» (بنآینده «فهمیدن») ◀
- تعریف «فهمیدن». رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) فَهْمِماء ([؟] مفهوم) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) با دانِشْتِههای ([؟] دانستههای) پیشین را دَرْیافْتَن ([؟] مورد آگاهییافتهشدن قرار دادن): [💬یا بعبارتی «دریافتن ارتباط چیزی با چیز(های) از قبل دانستهشده»]
- مثال. رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) علی با حسن را فَهْمیدَم (؟ فهمیدم).
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «فَهْمیدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بفهم | - | - | آواثاء:بفهمید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نفهم | - | - | آواثاء:نفهمید | - |
ترجمه
دریافتن رَبْطیَّت
- ترجمه (معادل) انگلیسی «فهمیدن»: To understand
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «فَهْمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[فهممدن|آواثاء:فهممدن]] ([؟] معناء:فهممدن) | [[فهممادن|آواثاء:فهممادن]] ([؟] معناء:فهممادن) | [[فهمماندن|آواثاء:فهمماندن]] ([؟] معناء:فهمماندن) | [[فهمماردن|آواثاء:فهمماردن]] ([؟] معناء:فهمماردن) | [[فهممابدن|آواثاء:فهممابدن]] ([؟] معناء:فهممابدن) | [[فهممژدن|آواثاء:فهممژدن]] ([؟] معناء:فهممژدن) |
کُنادین- | فَهْمیدَن ([؟] دریافتن ارتباط چیزی با چیز(های) از قبل دانستهشده) | [[فهمادن|آواثاء:فهمادن]] ([؟] معناء:فهمادن) | فَهْمانْدَن ([؟] مورد فهمیدهشدن قرار دادن) | [[فهماردن|آواثاء:فهماردن]] ([؟] معناء:فهماردن) | [[فهمابدن|آواثاء:فهمابدن]] ([؟] معناء:فهمابدن) | [[فهمژدن|آواثاء:فهمژدن]] ([؟] معناء:فهمژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[فهمشتن|آواثاء:فهمشتن]] ([؟] معناء:فهمشتن) | [[فهماشتن|آواثاء:فهماشتن]] ([؟] معناء:فهماشتن) | [[فهمانشتن|آواثاء:فهمانشتن]] ([؟] معناء:فهمانشتن) | [[فهمارشتن|آواثاء:فهمارشتن]] ([؟] معناء:فهمارشتن) | [[فهمابشتن|آواثاء:فهمابشتن]] ([؟] معناء:فهمابشتن) | [[فهمژشتن|آواثاء:فهمژشتن]] ([؟] معناء:فهمژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[فهمشاندن|آواثاء:فهمشاندن]] ([؟] معناء:فهمشاندن) | [[فهمشاردن|آواثاء:فهمشاردن]] ([؟] معناء:فهمشاردن) | [[فهمشابدن|آواثاء:فهمشابدن]] ([؟] معناء:فهمشابدن) | [[فهمشژدن|آواثاء:فهمشژدن]] ([؟] معناء:فهمشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «فَهْمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[فهمفمدن|آواثاء:فهمفمدن]] ([؟] معناء:فهمفمدن) | [[فهمفمادن|آواثاء:فهمفمادن]] ([؟] معناء:فهمفمادن) | [[فهمفماندن|آواثاء:فهمفماندن]] ([؟] معناء:فهمفماندن) | [[فهمفماردن|آواثاء:فهمفماردن]] ([؟] معناء:فهمفماردن) | [[فهمفمابدن|آواثاء:فهمفمابدن]] ([؟] معناء:فهمفمابدن) | [[فهمفمژدن|آواثاء:فهمفمژدن]] ([؟] معناء:فهمفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[فهمفتن|آواثاء:فهمفتن]] ([؟] معناء:فهمفتن) | [[فهمفادن|آواثاء:فهمفادن]] ([؟] معناء:فهمفادن) | [[فهمفاندن|آواثاء:فهمفاندن]] ([؟] معناء:فهمفاندن) | [[فهمفاردن|آواثاء:فهمفاردن]] ([؟] معناء:فهمفاردن) | [[فهمفابدن|آواثاء:فهمفابدن]] ([؟] معناء:فهمفابدن) | [[فهمفژدن|آواثاء:فهمفژدن]] ([؟] معناء:فهمفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[فهمفشتن|آواثاء:فهمفشتن]] ([؟] معناء:فهمفشتن) | [[فهمفاشتن|آواثاء:فهمفاشتن]] ([؟] معناء:فهمفاشتن) | [[فهمفانشتن|آواثاء:فهمفانشتن]] ([؟] معناء:فهمفانشتن) | [[فهمفارشتن|آواثاء:فهمفارشتن]] ([؟] معناء:فهمفارشتن) | [[فهمفابشتن|آواثاء:فهمفابشتن]] ([؟] معناء:فهمفابشتن) | [[فهمفژشتن|آواثاء:فهمفژشتن]] ([؟] معناء:فهمفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[فهمشفاندن|آواثاء:فهمشفاندن]] ([؟] معناء:فهمشفاندن) | [[فهمشفاردن|آواثاء:فهمشفاردن]] ([؟] معناء:فهمشفاردن) | [[فهمشفابدن|آواثاء:فهمشفابدن]] ([؟] معناء:فهمشفابدن) | [[فهمشفژدن|آواثاء:فهمشفژدن]] ([؟] معناء:فهمشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «فَهْمیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[فهمخمدن|آواثاء:فهمخمدن]] ([؟] معناء:فهمخمدن) | [[فهمخمادن|آواثاء:فهمخمادن]] ([؟] معناء:فهمخمادن) | [[فهمخماندن|آواثاء:فهمخماندن]] ([؟] معناء:فهمخماندن) | [[فهمخماردن|آواثاء:فهمخماردن]] ([؟] معناء:فهمخماردن) | [[فهمخمابدن|آواثاء:فهمخمابدن]] ([؟] معناء:فهمخمابدن) | [[فهمخمژدن|آواثاء:فهمخمژدن]] ([؟] معناء:فهمخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[فهمختن|آواثاء:فهمختن]] ([؟] معناء:فهمختن) | [[فهمخادن|آواثاء:فهمخادن]] ([؟] معناء:فهمخادن) | [[فهمخاندن|آواثاء:فهمخاندن]] ([؟] معناء:فهمخاندن) | [[فهمخاردن|آواثاء:فهمخاردن]] ([؟] معناء:فهمخاردن) | [[فهمخابدن|آواثاء:فهمخابدن]] ([؟] معناء:فهمخابدن) | [[فهمخژدن|آواثاء:فهمخژدن]] ([؟] معناء:فهمخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[فهمخشتن|آواثاء:فهمخشتن]] ([؟] معناء:فهمخشتن) | [[فهمخاشتن|آواثاء:فهمخاشتن]] ([؟] معناء:فهمخاشتن) | [[فهمخانشتن|آواثاء:فهمخانشتن]] ([؟] معناء:فهمخانشتن) | [[فهمخارشتن|آواثاء:فهمخارشتن]] ([؟] معناء:فهمخارشتن) | [[فهمخابشتن|آواثاء:فهمخابشتن]] ([؟] معناء:فهمخابشتن) | [[فهمخژشتن|آواثاء:فهمخژشتن]] ([؟] معناء:فهمخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[فهمشخاندن|آواثاء:فهمشخاندن]] ([؟] معناء:فهمشخاندن) | [[فهمشخاردن|آواثاء:فهمشخاردن]] ([؟] معناء:فهمشخاردن) | [[فهمشخابدن|آواثاء:فهمشخابدن]] ([؟] معناء:فهمشخابدن) | [[فهمشخژدن|آواثاء:فهمشخژدن]] ([؟] معناء:فهمشخژدن) |