حضردن
ظاهر
مصدر «حَضِرْدَن»، به معنی «به حضور آوردن»، از «حضر + دن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «حَضِرْد»، «حَضِر»، و «حَضِرْن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /حَضِرْدَن/📥 ❖ریشهشناسی: حضر + دن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] | متضاد «حضردن»: ربطاء:حضردن/ضد
- تعریف «حضردن». فرایند هَسْتَن ([؟] موجود کردن) چیزی در محیط هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «به حضور آوردن»]
- مثال. وظیفه حَضِرْدَن (؟ به حضور آوردن) بچهها در مدرسه با خانواده ئَد ([؟] است).
عملواژه
- ️تلفظ: /حَضِرْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «حضردن»: ▶ «حَضِرْد» (بنگذشته «حضردن»)، «حَضِر» (بنکنون «حضردن»)، «حَضِرْن» (بنآینده «حضردن») ◀
- تعریف «حضردن». چیزی را در محیط هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) هَسْتَن ([؟] موجود کردن): [💬یا بعبارتی «به حضور آوردن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «حَضِرْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بحضر | - | - | بِحَضِرید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نحضر | - | - | آواثاء:نحضرید | - |
ترجمه
هَسْتَن (؟ موجود کردن) در محیط هی (؟ حرف نکره مفرد و جمع)
- ترجمه (معادل) انگلیسی «حضردن»: To bring؛ ترجمه (معادل) انگلیسی «حضردن»: To present