تلیدن
ظاهر
مصدر «تَلیدَن»، به معنی «به تله انداختن»، از «تلـ + ـیدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:تلید»، «آواثاء:تل»، و «آواثاء:تلین» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /تَلیدَن/📥 ریشهشناسی: تلـ + ـیدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «تلیدن». فرایند [[حبسیدن|
- تغییر_مسیر حبستن]] ([؟] محبوس کردن) چیزی در تله: [💬یا بعبارتی «به تله انداختن»]
- مثال. تَلیدَن (؟ به تله انداختن) پروانه در توری خوب نَئَد ([؟] نیست).
عملواژه
- ️تلفظ: /تَلیدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «تلیدن»: ▶ «آواثاء:تلید» (بنگذشته «تلیدن»)، «آواثاء:تل» (بنکنون «تلیدن»)، «آواثاء:تلین» (بنآینده «تلیدن») ◀
- تعریف «تلیدن». چیزی را در تله [[حبسیدن|
- تغییر_مسیر حبستن]] ([؟] محبوس کردن): [💬یا بعبارتی «به تله انداختن»]
- مثال. یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) پروانه را در توری تَلیدَم (؟ به تله انداختم).
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «تَلیدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بتل | - | - | آواثاء:بتلید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نتل | - | - | آواثاء:نتلید | - |
ترجمه
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «تَلیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذِکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذِکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[تلمدن|آواثاء:تلمدن]] ([؟] معناء:تلمدن) | [[تلمادن|آواثاء:تلمادن]] ([؟] معناء:تلمادن) | [[تلماندن|آواثاء:تلماندن]] ([؟] معناء:تلماندن) | [[تلماردن|آواثاء:تلماردن]] ([؟] معناء:تلماردن) | [[تلمابدن|آواثاء:تلمابدن]] ([؟] معناء:تلمابدن) | [[تلمژدن|آواثاء:تلمژدن]] ([؟] معناء:تلمژدن) |
کُنادین- | تَلیدَن ([؟] به تله انداختن) | [[تلادن|آواثاء:تلادن]] ([؟] معناء:تلادن) | [[تلاندن|آواثاء:تلاندن]] ([؟] معناء:تلاندن) | [[تلاردن|آواثاء:تلاردن]] ([؟] معناء:تلاردن) | [[تلابدن|آواثاء:تلابدن]] ([؟] معناء:تلابدن) | [[تلژدن|آواثاء:تلژدن]] ([؟] معناء:تلژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | تَلِشْتَن ([؟] مورد متلاشیشدن قرار دادن) | تَلاشْتَن ([؟] مورد تلاش قرار دادن) | [[تلانشتن|آواثاء:تلانشتن]] ([؟] معناء:تلانشتن) | [[تلارشتن|آواثاء:تلارشتن]] ([؟] معناء:تلارشتن) | [[تلابشتن|آواثاء:تلابشتن]] ([؟] معناء:تلابشتن) | [[تلژشتن|آواثاء:تلژشتن]] ([؟] معناء:تلژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[تلشاندن|آواثاء:تلشاندن]] ([؟] معناء:تلشاندن) | [[تلشاردن|آواثاء:تلشاردن]] ([؟] معناء:تلشاردن) | [[تلشابدن|آواثاء:تلشابدن]] ([؟] معناء:تلشابدن) | [[تلشژدن|آواثاء:تلشژدن]] ([؟] معناء:تلشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «تَلیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[تلفمدن|آواثاء:تلفمدن]] ([؟] معناء:تلفمدن) | [[تلفمادن|آواثاء:تلفمادن]] ([؟] معناء:تلفمادن) | [[تلفماندن|آواثاء:تلفماندن]] ([؟] معناء:تلفماندن) | [[تلفماردن|آواثاء:تلفماردن]] ([؟] معناء:تلفماردن) | [[تلفمابدن|آواثاء:تلفمابدن]] ([؟] معناء:تلفمابدن) | [[تلفمژدن|آواثاء:تلفمژدن]] ([؟] معناء:تلفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[تلفتن|آواثاء:تلفتن]] ([؟] معناء:تلفتن) | [[تلفادن|آواثاء:تلفادن]] ([؟] معناء:تلفادن) | [[تلفاندن|آواثاء:تلفاندن]] ([؟] معناء:تلفاندن) | [[تلفاردن|آواثاء:تلفاردن]] ([؟] معناء:تلفاردن) | [[تلفابدن|آواثاء:تلفابدن]] ([؟] معناء:تلفابدن) | [[تلفژدن|آواثاء:تلفژدن]] ([؟] معناء:تلفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[تلفشتن|آواثاء:تلفشتن]] ([؟] معناء:تلفشتن) | [[تلفاشتن|آواثاء:تلفاشتن]] ([؟] معناء:تلفاشتن) | [[تلفانشتن|آواثاء:تلفانشتن]] ([؟] معناء:تلفانشتن) | [[تلفارشتن|آواثاء:تلفارشتن]] ([؟] معناء:تلفارشتن) | [[تلفابشتن|آواثاء:تلفابشتن]] ([؟] معناء:تلفابشتن) | [[تلفژشتن|آواثاء:تلفژشتن]] ([؟] معناء:تلفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[تلشفاندن|آواثاء:تلشفاندن]] ([؟] معناء:تلشفاندن) | [[تلشفاردن|آواثاء:تلشفاردن]] ([؟] معناء:تلشفاردن) | [[تلشفابدن|آواثاء:تلشفابدن]] ([؟] معناء:تلشفابدن) | [[تلشفژدن|آواثاء:تلشفژدن]] ([؟] معناء:تلشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «تَلیدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[تلخمدن|آواثاء:تلخمدن]] ([؟] معناء:تلخمدن) | [[تلخمادن|آواثاء:تلخمادن]] ([؟] معناء:تلخمادن) | [[تلخماندن|آواثاء:تلخماندن]] ([؟] معناء:تلخماندن) | [[تلخماردن|آواثاء:تلخماردن]] ([؟] معناء:تلخماردن) | [[تلخمابدن|آواثاء:تلخمابدن]] ([؟] معناء:تلخمابدن) | [[تلخمژدن|آواثاء:تلخمژدن]] ([؟] معناء:تلخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[تلختن|آواثاء:تلختن]] ([؟] معناء:تلختن) | [[تلخادن|آواثاء:تلخادن]] ([؟] معناء:تلخادن) | [[تلخاندن|آواثاء:تلخاندن]] ([؟] معناء:تلخاندن) | [[تلخاردن|آواثاء:تلخاردن]] ([؟] معناء:تلخاردن) | [[تلخابدن|آواثاء:تلخابدن]] ([؟] معناء:تلخابدن) | [[تلخژدن|آواثاء:تلخژدن]] ([؟] معناء:تلخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[تلخشتن|آواثاء:تلخشتن]] ([؟] معناء:تلخشتن) | [[تلخاشتن|آواثاء:تلخاشتن]] ([؟] معناء:تلخاشتن) | [[تلخانشتن|آواثاء:تلخانشتن]] ([؟] معناء:تلخانشتن) | [[تلخارشتن|آواثاء:تلخارشتن]] ([؟] معناء:تلخارشتن) | [[تلخابشتن|آواثاء:تلخابشتن]] ([؟] معناء:تلخابشتن) | [[تلخژشتن|آواثاء:تلخژشتن]] ([؟] معناء:تلخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[تلشخاندن|آواثاء:تلشخاندن]] ([؟] معناء:تلشخاندن) | [[تلشخاردن|آواثاء:تلشخاردن]] ([؟] معناء:تلشخاردن) | [[تلشخابدن|آواثاء:تلشخابدن]] ([؟] معناء:تلشخابدن) | [[تلشخژدن|آواثاء:تلشخژدن]] ([؟] معناء:تلشخژدن) |