سازماندهی کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «سازماندهی کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- [[مندستن|آواثاء:مندستن]]:❖ معناء:مندستن؛
- مثال. سازماندهی کردن کنفرانس علمی خیلی دشوار بود.معادل: آواثاء:مندستن (؟ معناء:مندستن) همایش علمی خِیْلی ([؟] مقدار زیادی) دشوار [[ئستن|آواثاء:ئست]] ([؟] معناء:ئست).
- تایِسِتْن:❖ معناء:تایستن؛
- مثال. در برنامهنویسی، از تابع برای سازماندهی کردن کدها استفاده میشود.معادل: در فَرْمِثاژ ([؟] برنامهنویسی)، تابع برای تایِسِتْن (؟ معناء:تایستن) کدها بِبَهْرِشْد ([؟] مورد استفادهشدن قرار داده بشد).
- [[عملستن|آواثاء:عملستن]]:❖ معناء:عملستن؛
- مثال. علی فعالیتهای روزانهاش را سازماندهی کرد.معادل: علی فَعِلایَّتْهای ([؟] فعالیتهای) روزانه اَش ([؟] آن/آنرا) را آواثاء:عملست (؟ معناء:عملست).
- [[ادارستن|آواثاء:ادارستن]]:❖ معناء:ادارستن؛
- مثال. مدیر جدید تیم را سازماندهی کرد تا بهرهوری افزایش یابد.معادل: دَبِّرَنْدِه ([؟] مدیر) جدید تیم را آواثاء:ادارست (؟ معناء:ادارست) تا بهرهوری فُزونِشْد ([؟] مورد افزایش میزان قرار داده شد).
همچنین ببین: سازمان دادن؛ نظمدهی کردن؛ سازمند کردن