پرش به محتوا

تکلفدن

از واژسین
نسخهٔ تاریخ ‏۵ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۵۲ توسط Hakhsin (بحث | مشارکت‌ها) (آغازدن)

مصدر «تَکَلِفْدَن» به‌معنی «مورد تکلیف‌گرفته قرار دادن» می‌باشد؛ به‌عبارتی دیگر، فرایندی که در آن کسی یا چیزی به انجام عملی مکلف بشود. این مصدر از «تـ [ پیشوند «تَـ» یک «وَنْدامو» برای قرار دادن «مفعول» در نقش «فاعل» مصدر پایه است.] + ـکلفدن» ساخته‌شده است.

; بن‌های تصریفی «تَکَلِفْدَن»

بن‌های تصریفی «تَکَلِفْدَن» به‌گونه زیر ساخته می‌شوند:

  • بُنْ‌پیشْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های گذشته در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْد» ← «تَکَلِفِتْد»
  • بُنْ‌گُذَشْتِه [ پایه فعل ماضی] : مصدر بدون «ن» مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِفْد»
  • بُنْ‌پَسْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های آینده در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْن» ← «تَکَلِفِتْن»
  • بُنْ‌کُنون [ پایه فعل مضارع] : مصدر بدون مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِف»
  • بُنْ‌پیشْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های گذشته در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْت» ← «تَکَلِفِنْت»
  • بُنْ‌آیَنْدِه [ پایه فعل آینده] : مصدر بدون «د» مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِفْن»
  • بُنْ‌پَسْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های آینده در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْن» ← «تَکَلِفِنْن»

فارسی

مصدر

  1. مَصْدَر عَمَلی ناصَریح کُنایی کُنادین عَلَنِئا آمویائی عَمَلائی تَکُنین «کَلِفْدَن»:‌ [💬به زبان ساده: «مورد تکلیف‌گرفته قرار دادن»]
    🚀مثال. تَکَلِفْدَن (؟ مورد تکلیف‌گرفته قرار دادن) انسان‌های ناتوان به اَنِجاژ ([؟] انجام) کارهای دشوار شایِسْناک ([؟] دارای شایستیت) نائَد ([؟] نیست (فعل ربط)).🌐ترجمه: مکلف کردن انسان‌های ناتوان به انجام کارهای دشوار شایسته نیست.

عملواژه

  • 🗣تلفظ: /تَکَلِفْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «تکلفدن»: بن گذشته در گذشته «تکلفدن»: «تَکَلِفِتْد»؛ بن گذشته «تکلفدن»: «تَکَلِفْد»؛ بن آینده در گذشته «تکلفدن»: «تَکَلِفِتْن»«تَکَلِف» (بن‌کنون «تکلفدن»)، ؛ بن گذشته در آینده «تکلفدن»: «تَکَلِفِنْت»؛ بن آینده «تکلفدن»: «تَکَلِفْن»؛ بن آینده در آینده «تکلفدن»: «تَکَلِفِنْن»
  1. عَمَلْواژه ناصَریح کُنایی کُنادین عَلَنِئا آمویائی عَمَلائی تَکُنین «کَلِفْدَن»:‌ [💬به زبان ساده: «مورد تکلیف‌گرفته قرار دادن»]
    🚀مثال. دختر اَش ([؟] آن/آنرا) را به دوشیدن روزانه گاوها تَکَلِفْد (؟ معناء:تکلفد).🌐ترجمه: دخترش را به دوشیدن روزانه گاوها مکلف کرد.
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی نافَرْجامی سادی «تَکَلِفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
قبل پیشْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشگذشته] آواثاء:تکلفتدم آواثاء:تکلفتدی تَکَلِفِتْد آواثاء:تکلفتدیم آواثاء:تکلفتدید آواثاء:تکلفتدند
گُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/گذشته] آواثاء:تکلفدم آواثاء:تکلفدی تَکَلِفْد آواثاء:تکلفدیم آواثاء:تکلفدید آواثاء:تکلفدند
پَسْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسگذشته] آواثاء:تکلفتنم آواثاء:تکلفتنی آواثاء:تکلفتند آواثاء:تکلفتنیم آواثاء:تکلفتنید آواثاء:تکلفتنند
حال کُنون [ فراثاء:عملواژه/زمانما/کنون] آواثاء:تکلفم آواثاء:تکلفی آواثاء:تکلفَد آواثاء:تکلفیم آواثاء:تکلفید آواثاء:تکلفند
بعد پیشْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشآینده] آواثاء:تکلفنتم آواثاء:تکلفنتی تَکَلِفِنْت آواثاء:تکلفنتیم آواثاء:تکلفنتید آواثاء:تکلفنتند
آیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/آینده] آواثاء:تکلفنم آواثاء:تکلفنی آواثاء:تکلفنَد آواثاء:تکلفنیم آواثاء:تکلفنید آواثاء:تکلفنند
پَسْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسآینده] آواثاء:تکلفننم آواثاء:تکلفننی آواثاء:تکلفننَد آواثاء:تکلفننیم آواثاء:تکلفننید آواثاء:تکلفننند
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی فَرْمانی سادی «تَکَلِفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
مُثْبَت [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] - آواثاء:بتکلف - - آواثاء:بتکلفید -
طَرْدی [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] - آواثاء:نتکلف - - آواثاء:نتکلفید -
حَذَری [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] - آواثاء:ناتکلف - - آواثاء:ناتکلفید -

ترجمه

دادن وَظِفْماء (؟ وظیفه) هی (؟ حرف نکره مفرد و جمع)
  • ترجمه (معادل) انگلیسی «تکلفدن»: To assign