تکلفدن
ظاهر
مصدر «تَکَلِفْدَن» بهمعنی «مورد تکلیفگرفته قرار دادن» میباشد؛ بهعبارتی دیگر، فرایندی که در آن کسی یا چیزی به انجام عملی مکلف بشود. این مصدر از «تـ [※ پیشوند «تَـ» یک «وَنْدامو» برای قرار دادن «مفعول» در نقش «فاعل» مصدر پایه است.] + ـکلفدن» ساختهشده است.
; بنهای تصریفی «تَکَلِفْدَن»
بنهای تصریفی «تَکَلِفْدَن» بهگونه زیر ساخته میشوند:
- بُنْپیشْگُذَشْتِه [※ پایه فعلهای گذشته در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْد» ← «تَکَلِفِتْد»
- بُنْگُذَشْتِه [※ پایه فعل ماضی] : مصدر بدون «ن» مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِفْد»
- بُنْپَسْگُذَشْتِه [※ پایه فعلهای آینده در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْن» ← «تَکَلِفِتْن»
- بُنْکُنون [※ پایه فعل مضارع] : مصدر بدون مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِف»
- بُنْپیشْآیَنْدِه [※ پایه فعلهای گذشته در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْت» ← «تَکَلِفِنْت»
- بُنْآیَنْدِه [※ پایه فعل آینده] : مصدر بدون «د» مَصْدَرْنَما ← «تَکَلِفْن»
- بُنْپَسْآیَنْدِه [※ پایه فعلهای آینده در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْن» ← «تَکَلِفِنْن»
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /تَکَلِفْدَن/📥 ریشهشناسی: تـ [※ پیشوند «تَـ» یک «وَنْدامو» برای قرار دادن «مفعول» در نقش «فاعل» مصدر پایه است.] + ـکلفدن❖ | همردیف(های) «تکلفدن»: ربطاء:تکلفدن/هر
- مَصْدَر عَمَلی ناصَریح کُنایی کُنادین عَلَنِئا آمویائی عَمَلائی تَکُنین «کَلِفْدَن»: [💬به زبان ساده: «مورد تکلیفگرفته قرار دادن»]
عملواژه
- ️تلفظ: /تَکَلِفْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «تکلفدن»: ▶ بن گذشته در گذشته «تکلفدن»: «تَکَلِفِتْد»؛ بن گذشته «تکلفدن»: ↦«تَکَلِفْد»↤؛ بن آینده در گذشته «تکلفدن»: «تَکَلِفِتْن»⟼«تَکَلِف» (بنکنون «تکلفدن»)، ⟻؛ بن گذشته در آینده «تکلفدن»: «تَکَلِفِنْت»؛ بن آینده «تکلفدن»: ↦«تَکَلِفْن»؛ بن آینده در آینده «تکلفدن»: ↤«تَکَلِفِنْن»◀
- عَمَلْواژه ناصَریح کُنایی کُنادین عَلَنِئا آمویائی عَمَلائی تَکُنین «کَلِفْدَن»: [💬به زبان ساده: «مورد تکلیفگرفته قرار دادن»]
- مثال. دختر اَش ([؟] آن/آنرا) را به دوشیدن روزانه گاوها تَکَلِفْد (؟ معناء:تکلفد).ترجمه: دخترش را به دوشیدن روزانه گاوها مکلف کرد.
| عَمَلْواژههای اَنِجائی فَرْمانی سادی «تَکَلِفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
| نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمِعْتایی | |||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|
| یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
| مُثْبَت [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] | - | آواثاء:بتکلف | - | - | آواثاء:بتکلفید | - | |
| طَرْدی [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] | - | آواثاء:نتکلف | - | - | آواثاء:نتکلفید | - | |
| حَذَری [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] | - | آواثاء:ناتکلف | - | - | آواثاء:ناتکلفید | - | |
ترجمه
دادن وَظِفْماء (؟ وظیفه) هی (؟ حرف نکره مفرد و جمع)
- ترجمه (معادل) انگلیسی «تکلفدن»: To assign
ردهها:
- صفحههای دارای پیوند خراب به پرونده
- واژهها
- واژه فارسی
- مصدر فارسی
- مصدر فارسی عملی
- مصدر فارسی عملی ناصریح
- مصدر فارسی عملی کنایی
- مصدر فارسی عملی کنادین
- مصدر فارسی عملی علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنادین
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی علنئا
- مصدر فارسی عملی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی آمویائی
- مصدر فارسی آمویائی عملائی
- مصدر فارسی آمویائی عملائی تکنین