متوجه شدن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «متوجه شدن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- اُشْوَجِهْتَن:❖ مورد متوجهشدن قرار دادن؛
- فَهِمْدَن:❖ مورد فهمیده شدن قرار دادن؛
- مثال. در نهایت، پس از کلی دقت، متوجه شدم چی میگفت.معادل: دَرْنَهایَت ([؟] در نهایت)، پَسَز ([؟] پس از) دِقَّتیدَن ([؟] مورد دقتکرده شدن قرار دادن) شَدّانِه ([؟] بطور شدید)، فَهِمْدَم (؟ مورد فهمیده شدن قرار دادم) چی بِگویْد ([؟] مورد گفتهشدن قرار بداد).
همچنینی ببین فهمیدن؛ آگاهی یافتن؛ با خبر شدن؛ درک کردن