خراب بودن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «خراب بودن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- تُآگَهْتَن:❖ مورد آگاهشدن قرار دادن؛
- مثال. حسن را از خراب بودن شیر آب آگاه کردم.معادل: حسن را از خَرِبْمائْدَن (؟ خراب بودن) بَنْدال ([؟] وسیله قطع (شیر)) آب تُآگَهْتَم ([؟] مورد آگاهشدن قرار دادم).