حلال کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «حلال کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- حَلِلْدَن:❖ مورد حلالبودن قرار دادن؛
- مثال. خدا گوشت برخی چهار پایان را برای انسان حلال کرده.معادل: خدا گوشت برخی چارْپایان ([؟] چهار پایان) را برای انسان حَلِلْدِه (؟ حلال کرده).
- حَلِلِپْتَن:❖ مورد حلالدانی قرار دادن؛
- مثال. یک سال آن را حلال میدانند و سال دیگر حرام.معادل: یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) سال آن را بِحَلِلِپَنْد (؟ حلال بدانند) و سال هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) دیگر بِحَرِمِپَنْد ([؟] حرام بدانند).