جابجا کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «جابجا کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- رُجایْدَن:❖ مورد باز جاینهاده شدن قرار دادن؛
- مثال. باید ماشینش را جابجا کند، چون کسی نمیتواند عبور کند.معادل: بایَد ([؟] باید) خودرو اَش ([؟] آن/آنرا) را بِرُجایَد (؟ مورد باز جاینهاده شدن قرار بدهد)، چون کسی نَتَوانائَد ([؟] توانا نیست) بِعُبورَد ([؟] مورد عبور کردن قرار بدهد).
- شُعَوَضْدَن:❖ مورد عوضکرده شدن قرار دادن؛
- مثال. با جابجا کردن جای دو سطر ماتریس باهم، دترمینان قرینه میشود.معادل: دترمینان با شُعَوَضْدَن (؟ مورد عوضکرده شدن قرار دادن) دو سطر ماتریس باهم بِقَرینِشَد ([؟] مورد قرینهشدن قرار داده بشود).
- آلْدَن:❖ مورد معاوضهشدن قرار دادن؛
همچنینی ببین تغییر دادن؛ عوض کردن؛ جایگزین کردن؛ معاوضه کردن