Telescope
ظاهر
انگلیسی
فعل
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: خُلِصْتَن ([؟] مورد خلاصهشدن قرار دادن):
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: خُلِصِمْدَن ([؟] مورد خلاصهشدن قرار گرفتن):
- مثال. The events of the story telescope into a single moment of realization.ترجمه: رویدادهای داستان به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) لحظه محوری بِخُلِصِمَد (؟ مورد خلاصهشدن قرار بگیرد).
اسم
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: وَرابینال ([؟] تلسکوپ)؛ فَرابینال ([؟] تلسکوپ):
- مثال. He used a telescope to observe the stars and planets.ترجمه: یه وَرابینال (؟ تلسکوپ) را برای رَصَدیدَن ([؟] مورد رصد شدن قرار دادن) ستارهها و سیارهها بَهِرْد ([؟] معناء:بهرد).
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: فَراگُشاء ([؟] محیا کننده؛ فراهم کننده):
- مثال. Her career progression was like a telescope, expanding her opportunities over time.ترجمه: پیشرفت شغلی اَش ([؟] آن/آنرا) مثلیِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فَراگُشاء (؟ محیا کننده؛ فراهم کننده) ئِد ([؟] بود)، [[فرصماءها|آواثاء:فرصماءها]] ([؟] معناء:فرصماءها) اَش ([؟] آن/آنرا) را در طول زمان گستراند.