پرش به محتوا

Telescope

از واژسین

انگلیسی

فعل

  1. معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: خُلِصْتَن ([؟] مورد خلاصه‌شدن قرار دادن):
    🏺مثال. The author decided to telescope the timeline of the narrative for a more dynamic pace.🔮ترجمه: نویسنده هه ([؟] مذکور؛ یادشده) تَصِمْد ([؟] مورد تصمیم‌گیری قرار داد) روند روایت را، برای پیمایش پویاتر، بِخُلِصَد (؟ مورد خلاصه‌شدن قرار بدهد).
  2. معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: خُلِصِمْدَن ([؟] مورد خلاصه‌شدن قرار گرفتن):
    🏺مثال. The events of the story telescope into a single moment of realization.🔮ترجمه: رویدادهای داستان به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) لحظه محوری بِخُلِصِمَد (؟ مورد خلاصه‌شدن قرار بگیرد).

اسم

  1. معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: وَرابینال ([؟] تلسکوپ)؛ فَرابینال ([؟] تلسکوپ):
    🏺مثال. He used a telescope to observe the stars and planets.🔮ترجمه: یه وَرابینال (؟ تلسکوپ) را برای رَصَدیدَن ([؟] مورد رصد شدن قرار دادن) ستاره‌ها و سیاره‌ها بَهِرْد ([؟] معناء:بهرد).
  2. معادل (ترجمه) فارسی «Telescope»: فَراگُشاء ([؟] محیا کننده؛ فراهم کننده):
    🏺مثال. Her career progression was like a telescope, expanding her opportunities over time.🔮ترجمه: پیشرفت شغلی اَش ([؟] آن/آنرا) مثلیِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فَراگُشاء (؟ محیا کننده؛ فراهم کننده) ئِد ([؟] بود)، [[فرصماءها|آواثاء:فرصماءها]] ([؟] معناء:فرصماءها) اَش ([؟] آن/آنرا) را در طول زمان گستراند.