زنده کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «زنده کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- حَیّْدَن:❖ مورد زندهشدن قرار دادن؛
- مثال. پزشکان با انجام عملیات پیچیده، توانستند بیمار را زنده کنند.معادل: پزشکها با اَنِجْدَن ([؟] مورد انجامشدن قرار دادن) فعلهای پیچِمْئا ([؟] پیچیده) تَوانْدَنْد ([؟] مورد توانایییافتن قرار دادند) بیمار را بِحَیَّنْد (؟ مورد زندهشدن قرار بدهند).