آشکاریدن

از واژسین

فارسی

مصدر

  1. فرایند فَهْماندَن[؟]فهمپذیر کردن چیزی پنهان:[ℹ]آشکار کردن
    💬آشْکاریدَن عیب دیگران پسندیده نیست.
    💬آشْکاریدَن چرایی بروز پدیده‌ها به حَلیدَن[؟]تحلیل نیازائَد[؟]نیازمند است.

عملواژه

  • 🗣️/آشْکاریدَن/📤 ✍️ بن‌گذشته:«آشکارید»بن‌کنون:«آشکار»بن‌آینده:«آشکارین»
  1. چیزی پنهان را فَهْماندَن[؟]فهمپذیر کردن:[ℹ]آشکار کردن
    💬او با حَلیدَن[؟]تحلیل وضعیت، علت بروز مشکل را آشْکارید.
    💬درواقع، دانشمندان فیزیک با کشف رابطه‌ها علت بُروز پدیده‌ها را می‌آشْکارَند.
عملواژه‌های انجامی ساده «آشکاریدن»
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکاریدم ‌آشکاریدی ‌آشکارید ‌آشکاریدیم ‌آشکاریدید ‌آشکاریدند
آستانی هی‌آشکاریدم هی‌آشکاریدی هی‌آشکارید هی‌آشکاریدیم هی‌آشکاریدید هی‌آشکاریدند
شروعی تی‌آشکاریدم تی‌آشکاریدی تی‌آشکارید تی‌آشکاریدیم تی‌آشکاریدید تی‌آشکاریدند
جاری فی‌آشکاریدم فی‌آشکاریدی فی‌آشکارید فی‌آشکاریدیم فی‌آشکاریدید فی‌آشکاریدند
واپسی وی‌آشکاریدم وی‌آشکاریدی وی‌آشکارید وی‌آشکاریدیم وی‌آشکاریدید وی‌آشکاریدند
ختمی دی‌آشکاریدم دی‌آشکاریدی دی‌آشکارید دی‌آشکاریدیم دی‌آشکاریدید دی‌آشکاریدند
مدامی پی‌آشکاریدم پی‌آشکاریدی پی‌آشکارید پی‌آشکاریدیم پی‌آشکاریدید پی‌آشکاریدند
روالی می‌آشکاریدم می‌آشکاریدی می‌آشکارید می‌آشکاریدیم می‌آشکاریدید می‌آشکاریدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکارم ‌آشکاری ‌آشکارد ‌آشکاریم ‌آشکارید ‌آشکارند
آستانی هی‌آشکارم هی‌آشکاری هی‌آشکارد هی‌آشکاریم هی‌آشکارید هی‌آشکارند
شروعی تی‌آشکارم تی‌آشکاری تی‌آشکارد تی‌آشکاریم تی‌آشکارید تی‌آشکارند
جاری فی‌آشکارم فی‌آشکاری فی‌آشکارد فی‌آشکاریم فی‌آشکارید فی‌آشکارند
واپسی وی‌آشکارم وی‌آشکاری وی‌آشکارد وی‌آشکاریم وی‌آشکارید وی‌آشکارند
ختمی دی‌آشکارم دی‌آشکاری دی‌آشکارد دی‌آشکاریم دی‌آشکارید دی‌آشکارند
مدامی پی‌آشکارم پی‌آشکاری پی‌آشکارد پی‌آشکاریم پی‌آشکارید پی‌آشکارند
روالی می‌آشکارم می‌آشکاری می‌آشکارد می‌آشکاریم می‌آشکارید می‌آشکارند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکارینم ‌آشکارینی ‌آشکاریند ‌آشکارینیم ‌آشکارینید ‌آشکارینند
آستانی هی‌آشکارینم هی‌آشکارینی هی‌آشکاریند هی‌آشکارینیم هی‌آشکارینید هی‌آشکارینند
شروعی تی‌آشکارینم تی‌آشکارینی تی‌آشکاریند تی‌آشکارینیم تی‌آشکارینید تی‌آشکارینند
جاری فی‌آشکارینم فی‌آشکارینی فی‌آشکاریند فی‌آشکارینیم فی‌آشکارینید فی‌آشکارینند
واپسی وی‌آشکارینم وی‌آشکارینی وی‌آشکاریند وی‌آشکارینیم وی‌آشکارینید وی‌آشکارینند
ختمی دی‌آشکارینم دی‌آشکارینی دی‌آشکاریند دی‌آشکارینیم دی‌آشکارینید دی‌آشکارینند
مدامی پی‌آشکارینم پی‌آشکارینی پی‌آشکاریند پی‌آشکارینیم پی‌آشکارینید پی‌آشکارینند
روالی می‌آشکارینم می‌آشکارینی می‌آشکاریند می‌آشکارینیم می‌آشکارینید می‌آشکارینند
عملواژه‌های انجامی فرجامی «آشکاریدن»
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکاریده‌ئیدم ‌آشکاریده‌ئیدی ‌آشکاریده‌ئیدد ‌آشکاریده‌ئیدیم ‌آشکاریده‌ئیدید ‌آشکاریده‌ئیدند
آستانی هی‌آشکاریده‌ئیدم هی‌آشکاریده‌ئیدی هی‌آشکاریده‌ئیدد هی‌آشکاریده‌ئیدیم هی‌آشکاریده‌ئیدید هی‌آشکاریده‌ئیدند
شروعی تی‌آشکاریده‌ئیدم تی‌آشکاریده‌ئیدی تی‌آشکاریده‌ئیدد تی‌آشکاریده‌ئیدیم تی‌آشکاریده‌ئیدید تی‌آشکاریده‌ئیدند
جاری فی‌آشکاریده‌ئیدم فی‌آشکاریده‌ئیدی فی‌آشکاریده‌ئیدد فی‌آشکاریده‌ئیدیم فی‌آشکاریده‌ئیدید فی‌آشکاریده‌ئیدند
واپسی وی‌آشکاریده‌ئیدم وی‌آشکاریده‌ئیدی وی‌آشکاریده‌ئیدد وی‌آشکاریده‌ئیدیم وی‌آشکاریده‌ئیدید وی‌آشکاریده‌ئیدند
ختمی دی‌آشکاریده‌ئیدم دی‌آشکاریده‌ئیدی دی‌آشکاریده‌ئیدد دی‌آشکاریده‌ئیدیم دی‌آشکاریده‌ئیدید دی‌آشکاریده‌ئیدند
مدامی پی‌آشکاریده‌ئیدم پی‌آشکاریده‌ئیدی پی‌آشکاریده‌ئیدد پی‌آشکاریده‌ئیدیم پی‌آشکاریده‌ئیدید پی‌آشکاریده‌ئیدند
روالی می‌آشکاریده‌ئیدم می‌آشکاریده‌ئیدی می‌آشکاریده‌ئیدد می‌آشکاریده‌ئیدیم می‌آشکاریده‌ئیدید می‌آشکاریده‌ئیدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکاریده‌ئم ‌آشکاریده‌ئی ‌آشکاریده‌ئد ‌آشکاریده‌ئیم ‌آشکاریده‌ئید ‌آشکاریده‌ئند
آستانی هی‌آشکاریده‌ئم هی‌آشکاریده‌ئی هی‌آشکاریده‌ئد هی‌آشکاریده‌ئیم هی‌آشکاریده‌ئید هی‌آشکاریده‌ئند
شروعی تی‌آشکاریده‌ئم تی‌آشکاریده‌ئی تی‌آشکاریده‌ئد تی‌آشکاریده‌ئیم تی‌آشکاریده‌ئید تی‌آشکاریده‌ئند
جاری فی‌آشکاریده‌ئم فی‌آشکاریده‌ئی فی‌آشکاریده‌ئد فی‌آشکاریده‌ئیم فی‌آشکاریده‌ئید فی‌آشکاریده‌ئند
واپسی وی‌آشکاریده‌ئم وی‌آشکاریده‌ئی وی‌آشکاریده‌ئد وی‌آشکاریده‌ئیم وی‌آشکاریده‌ئید وی‌آشکاریده‌ئند
ختمی دی‌آشکاریده‌ئم دی‌آشکاریده‌ئی دی‌آشکاریده‌ئد دی‌آشکاریده‌ئیم دی‌آشکاریده‌ئید دی‌آشکاریده‌ئند
مدامی پی‌آشکاریده‌ئم پی‌آشکاریده‌ئی پی‌آشکاریده‌ئد پی‌آشکاریده‌ئیم پی‌آشکاریده‌ئید پی‌آشکاریده‌ئند
روالی می‌آشکاریده‌ئم می‌آشکاریده‌ئی می‌آشکاریده‌ئد می‌آشکاریده‌ئیم می‌آشکاریده‌ئید می‌آشکاریده‌ئند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی ‌آشکاریده‌ئینم ‌آشکاریده‌ئینی ‌آشکاریده‌ئیند ‌آشکاریده‌ئینیم ‌آشکاریده‌ئینید ‌آشکاریده‌ئینند
آستانی هی‌آشکاریده‌ئینم هی‌آشکاریده‌ئینی هی‌آشکاریده‌ئیند هی‌آشکاریده‌ئینیم هی‌آشکاریده‌ئینید هی‌آشکاریده‌ئینند
شروعی تی‌آشکاریده‌ئینم تی‌آشکاریده‌ئینی تی‌آشکاریده‌ئیند تی‌آشکاریده‌ئینیم تی‌آشکاریده‌ئینید تی‌آشکاریده‌ئینند
جاری فی‌آشکاریده‌ئینم فی‌آشکاریده‌ئینی فی‌آشکاریده‌ئیند فی‌آشکاریده‌ئینیم فی‌آشکاریده‌ئینید فی‌آشکاریده‌ئینند
واپسی وی‌آشکاریده‌ئینم وی‌آشکاریده‌ئینی وی‌آشکاریده‌ئیند وی‌آشکاریده‌ئینیم وی‌آشکاریده‌ئینید وی‌آشکاریده‌ئینند
ختمی دی‌آشکاریده‌ئینم دی‌آشکاریده‌ئینی دی‌آشکاریده‌ئیند دی‌آشکاریده‌ئینیم دی‌آشکاریده‌ئینید دی‌آشکاریده‌ئینند
مدامی پی‌آشکاریده‌ئینم پی‌آشکاریده‌ئینی پی‌آشکاریده‌ئیند پی‌آشکاریده‌ئینیم پی‌آشکاریده‌ئینید پی‌آشکاریده‌ئینند
روالی می‌آشکاریده‌ئینم می‌آشکاریده‌ئینی می‌آشکاریده‌ئیند می‌آشکاریده‌ئینیم می‌آشکاریده‌ئینید می‌آشکاریده‌ئینند
عملواژه‌های ناانجامی گمانی «آشکاریدن»
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکاریدم بآشکاریدی بآشکاریدد بآشکاریدیم بآشکاریدید بآشکاریدند
آستانی بهی‌آشکاریدم بهی‌آشکاریدی بهی‌آشکاریدد بهی‌آشکاریدیم بهی‌آشکاریدید بهی‌آشکاریدند
شروعی بتی‌آشکاریدم بتی‌آشکاریدی بتی‌آشکاریدد بتی‌آشکاریدیم بتی‌آشکاریدید بتی‌آشکاریدند
جاری بفی‌آشکاریدم بفی‌آشکاریدی بفی‌آشکاریدد بفی‌آشکاریدیم بفی‌آشکاریدید بفی‌آشکاریدند
واپسی بوی‌آشکاریدم بوی‌آشکاریدی بوی‌آشکاریدد بوی‌آشکاریدیم بوی‌آشکاریدید بوی‌آشکاریدند
ختمی بدی‌آشکاریدم بدی‌آشکاریدی بدی‌آشکاریدد بدی‌آشکاریدیم بدی‌آشکاریدید بدی‌آشکاریدند
مدامی بپی‌آشکاریدم بپی‌آشکاریدی بپی‌آشکاریدد بپی‌آشکاریدیم بپی‌آشکاریدید بپی‌آشکاریدند
روالی بمی‌آشکاریدم بمی‌آشکاریدی بمی‌آشکاریدد بمی‌آشکاریدیم بمی‌آشکاریدید بمی‌آشکاریدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکارم بآشکاری بآشکارد بآشکاریم بآشکارید بآشکارند
آستانی بهی‌آشکارم بهی‌آشکاری بهی‌آشکارد بهی‌آشکاریم بهی‌آشکارید بهی‌آشکارند
شروعی بتی‌آشکارم بتی‌آشکاری بتی‌آشکارد بتی‌آشکاریم بتی‌آشکارید بتی‌آشکارند
جاری بفی‌آشکارم بفی‌آشکاری بفی‌آشکارد بفی‌آشکاریم بفی‌آشکارید بفی‌آشکارند
واپسی بوی‌آشکارم بوی‌آشکاری بوی‌آشکارد بوی‌آشکاریم بوی‌آشکارید بوی‌آشکارند
ختمی بدی‌آشکارم بدی‌آشکاری بدی‌آشکارد بدی‌آشکاریم بدی‌آشکارید بدی‌آشکارند
مدامی بپی‌آشکارم بپی‌آشکاری بپی‌آشکارد بپی‌آشکاریم بپی‌آشکارید بپی‌آشکارند
روالی بمی‌آشکارم بمی‌آشکاری بمی‌آشکارد بمی‌آشکاریم بمی‌آشکارید بمی‌آشکارند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکارینم بآشکارینی بآشکاریند بآشکارینیم بآشکارینید بآشکارینند
آستانی بهی‌آشکارینم بهی‌آشکارینی بهی‌آشکاریند بهی‌آشکارینیم بهی‌آشکارینید بهی‌آشکارینند
شروعی بتی‌آشکارینم بتی‌آشکارینی بتی‌آشکاریند بتی‌آشکارینیم بتی‌آشکارینید بتی‌آشکارینند
جاری بفی‌آشکارینم بفی‌آشکارینی بفی‌آشکاریند بفی‌آشکارینیم بفی‌آشکارینید بفی‌آشکارینند
واپسی بوی‌آشکارینم بوی‌آشکارینی بوی‌آشکاریند بوی‌آشکارینیم بوی‌آشکارینید بوی‌آشکارینند
ختمی بدی‌آشکارینم بدی‌آشکارینی بدی‌آشکاریند بدی‌آشکارینیم بدی‌آشکارینید بدی‌آشکارینند
مدامی بپی‌آشکارینم بپی‌آشکارینی بپی‌آشکاریند بپی‌آشکارینیم بپی‌آشکارینید بپی‌آشکارینند
روالی بمی‌آشکارینم بمی‌آشکارینی بمی‌آشکاریند بمی‌آشکارینیم بمی‌آشکارینید بمی‌آشکارینند
عملواژه‌های ناانجامی فرجامی «آشکاریدن»
گذشته
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکاریده‌ئیدم بآشکاریده‌ئیدی بآشکاریده‌ئیدد بآشکاریده‌ئیدیم بآشکاریده‌ئیدید بآشکاریده‌ئیدند
آستانی بهی‌آشکاریده‌ئیدم بهی‌آشکاریده‌ئیدی بهی‌آشکاریده‌ئیدد بهی‌آشکاریده‌ئیدیم بهی‌آشکاریده‌ئیدید بهی‌آشکاریده‌ئیدند
شروعی بتی‌آشکاریده‌ئیدم بتی‌آشکاریده‌ئیدی بتی‌آشکاریده‌ئیدد بتی‌آشکاریده‌ئیدیم بتی‌آشکاریده‌ئیدید بتی‌آشکاریده‌ئیدند
جاری بفی‌آشکاریده‌ئیدم بفی‌آشکاریده‌ئیدی بفی‌آشکاریده‌ئیدد بفی‌آشکاریده‌ئیدیم بفی‌آشکاریده‌ئیدید بفی‌آشکاریده‌ئیدند
واپسی بوی‌آشکاریده‌ئیدم بوی‌آشکاریده‌ئیدی بوی‌آشکاریده‌ئیدد بوی‌آشکاریده‌ئیدیم بوی‌آشکاریده‌ئیدید بوی‌آشکاریده‌ئیدند
ختمی بدی‌آشکاریده‌ئیدم بدی‌آشکاریده‌ئیدی بدی‌آشکاریده‌ئیدد بدی‌آشکاریده‌ئیدیم بدی‌آشکاریده‌ئیدید بدی‌آشکاریده‌ئیدند
مدامی بپی‌آشکاریده‌ئیدم بپی‌آشکاریده‌ئیدی بپی‌آشکاریده‌ئیدد بپی‌آشکاریده‌ئیدیم بپی‌آشکاریده‌ئیدید بپی‌آشکاریده‌ئیدند
روالی بمی‌آشکاریده‌ئیدم بمی‌آشکاریده‌ئیدی بمی‌آشکاریده‌ئیدد بمی‌آشکاریده‌ئیدیم بمی‌آشکاریده‌ئیدید بمی‌آشکاریده‌ئیدند
کنون
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکاریده‌ئم بآشکاریده‌ئی بآشکاریده‌ئد بآشکاریده‌ئیم بآشکاریده‌ئید بآشکاریده‌ئند
آستانی بهی‌آشکاریده‌ئم بهی‌آشکاریده‌ئی بهی‌آشکاریده‌ئد بهی‌آشکاریده‌ئیم بهی‌آشکاریده‌ئید بهی‌آشکاریده‌ئند
شروعی بتی‌آشکاریده‌ئم بتی‌آشکاریده‌ئی بتی‌آشکاریده‌ئد بتی‌آشکاریده‌ئیم بتی‌آشکاریده‌ئید بتی‌آشکاریده‌ئند
جاری بفی‌آشکاریده‌ئم بفی‌آشکاریده‌ئی بفی‌آشکاریده‌ئد بفی‌آشکاریده‌ئیم بفی‌آشکاریده‌ئید بفی‌آشکاریده‌ئند
واپسی بوی‌آشکاریده‌ئم بوی‌آشکاریده‌ئی بوی‌آشکاریده‌ئد بوی‌آشکاریده‌ئیم بوی‌آشکاریده‌ئید بوی‌آشکاریده‌ئند
ختمی بدی‌آشکاریده‌ئم بدی‌آشکاریده‌ئی بدی‌آشکاریده‌ئد بدی‌آشکاریده‌ئیم بدی‌آشکاریده‌ئید بدی‌آشکاریده‌ئند
مدامی بپی‌آشکاریده‌ئم بپی‌آشکاریده‌ئی بپی‌آشکاریده‌ئد بپی‌آشکاریده‌ئیم بپی‌آشکاریده‌ئید بپی‌آشکاریده‌ئند
روالی بمی‌آشکاریده‌ئم بمی‌آشکاریده‌ئی بمی‌آشکاریده‌ئد بمی‌آشکاریده‌ئیم بمی‌آشکاریده‌ئید بمی‌آشکاریده‌ئند
آینده
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی بآشکاریده‌ئینم بآشکاریده‌ئینی بآشکاریده‌ئیند بآشکاریده‌ئینیم بآشکاریده‌ئینید بآشکاریده‌ئینند
آستانی بهی‌آشکاریده‌ئینم بهی‌آشکاریده‌ئینی بهی‌آشکاریده‌ئیند بهی‌آشکاریده‌ئینیم بهی‌آشکاریده‌ئینید بهی‌آشکاریده‌ئینند
شروعی بتی‌آشکاریده‌ئینم بتی‌آشکاریده‌ئینی بتی‌آشکاریده‌ئیند بتی‌آشکاریده‌ئینیم بتی‌آشکاریده‌ئینید بتی‌آشکاریده‌ئینند
جاری بفی‌آشکاریده‌ئینم بفی‌آشکاریده‌ئینی بفی‌آشکاریده‌ئیند بفی‌آشکاریده‌ئینیم بفی‌آشکاریده‌ئینید بفی‌آشکاریده‌ئینند
واپسی بوی‌آشکاریده‌ئینم بوی‌آشکاریده‌ئینی بوی‌آشکاریده‌ئیند بوی‌آشکاریده‌ئینیم بوی‌آشکاریده‌ئینید بوی‌آشکاریده‌ئینند
ختمی بدی‌آشکاریده‌ئینم بدی‌آشکاریده‌ئینی بدی‌آشکاریده‌ئیند بدی‌آشکاریده‌ئینیم بدی‌آشکاریده‌ئینید بدی‌آشکاریده‌ئینند
مدامی بپی‌آشکاریده‌ئینم بپی‌آشکاریده‌ئینی بپی‌آشکاریده‌ئیند بپی‌آشکاریده‌ئینیم بپی‌آشکاریده‌ئینید بپی‌آشکاریده‌ئینند
روالی بمی‌آشکاریده‌ئینم بمی‌آشکاریده‌ئینی بمی‌آشکاریده‌ئیند بمی‌آشکاریده‌ئینیم بمی‌آشکاریده‌ئینید بمی‌آشکاریده‌ئینند
عملواژه‌های ناانجامی فرمانی «آشکاریدن»
عملواژه‌های ناانجامی امر
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی - بآشکار - - بآشکارید -
آستانی - بهی‌آشکار - - بهی‌آشکارید -
شروعی - بتی‌آشکار - - بتی‌آشکارید -
جاری - بفی‌آشکار - - بفی‌آشکارید -
واپسی - بوی‌آشکار - - بوی‌آشکارید -
ختمی - بدی‌آشکار - - بدی‌آشکارید -
مدامی - بپی‌آشکار - - بپی‌آشکارید -
روالی - بمی‌آشکار - - بمی‌آشکارید -
عملواژه‌های ناانجامی نهی
شخص مفرد جمع
اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص
من تو او مَنان[؟]ما تویان[؟]شما اویان[؟]آن‌ها
سادی - نآشکار - - نآشکارید -
آستانی - نهی‌آشکار - - نهی‌آشکارید -
شروعی - نتی‌آشکار - - نتی‌آشکارید -
جاری - نفی‌آشکار - - نفی‌آشکارید -
واپسی - نوی‌آشکار - - نوی‌آشکارید -
ختمی - ندی‌آشکار - - ندی‌آشکارید -
مدامی - نپی‌آشکار - - نپی‌آشکارید -
روالی - نمی‌آشکار - - نمی‌آشکارید -

ترجمه

فهماندن چیزی پنهان

هم‌مصدر

الگو:صرفال/مصدر