اجباری کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «اجباری کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- اِنْجَبِّرْدَن:❖ مورد اجباریشده قرار دادن؛
- مثال. استاد حضور یافتن در کلاس پیش از ساعت ۸ را اجباری کرد.معادل: استاد هه ([؟] مذکور؛ یادشده) حَضِرِمْدَن ([؟] مورد حاضر شدن قرار گرفتن) در جَلِسْگاه ([؟] اتاق نشست (کلاس)) پیشَز ([؟] پیش از) ساعت ۸ را اِنْجَبِّرْد (؟ مورد اجباریشده قرار داد).
همچنینی ببین لازم کردن؛ ضروری کردن؛ بایسته کردن؛ ملزوم کردن
همچنینی ببین مجبور شدن؛ ملزم شدن؛ ناچار شدن؛ وادار شدن؛ ناگزیر شدن
همچنینی ببین مجبور کردن؛ ملزوم کردن؛ ناچار کردن؛ وادار کردن؛ ناگزیر کردن