تبدیل کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «تبدیل کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- وارْدَن:❖ مورد تحول قرار دادن؛
- مثال. موهایم را از این شکل به آن تبدیل کردم.معادل: موها اَم ([؟] من/خودم) را از این شکل به آن وارْدَم (؟ مورد تحول قرار دادم).
- بَدِلْدَن:❖ مورد تبدیلشدن قرار دادن؛
- دِگَرْدَن:❖ مورد تغییر خصوصیت قرار دادن؛
- مثال. گاهی تبدیل کردن یک کارخانه به دفتر کار، بد نیست.معادل: گاهی دِگَرْدَن (؟ مورد تغییر خصوصیت قرار دادن) کارخانه به اِدارْگاه ([؟] مکان اداری (دفتر)) نَبَدْمائَد ([؟] بد نیست).
- سانْدَن:❖ مورد تبدیل وضعیت (آرایش درونی) قرار دادن؛
- دیسْدَن:❖ مورد تبدیل گونه قرار دادن؛
- نِتارْدَن:❖ مورد تبدیل ماهیت قرار دادن؛
- غِیْرْدَن:❖ مورد تغییرداده شدن قرار دادن؛
- آلِسْدَن:❖ مورد تبدیلساخت قرار دادن؛
دقت. «دیسْدَن ([؟] مورد تبدیل گونه قرار دادن)» تغییر نوع از طریق دگرگونی خصیصههای درونی است؛ درحالیکه «سانْدَن ([؟] مورد تبدیل وضعیت (آرایش درونی) قرار دادن)» تغییر جنس از طریق دستکاری عناصر یا ساختارهای درونی است.
دقت. «سانْدَن ([؟] مورد تبدیل وضعیت (آرایش درونی) قرار دادن)» تغییر جنس از طریق بازآرایی درونی است؛ درحالیکه «نِتارْدَن ([؟] مورد تبدیل ماهیت قرار دادن)» تغییر هویت در سطح وجودی است - حتی اگر ساختار یکسان بماند.
همچنین ببین: بدل کردن؛ دگرسان کردن؛ دگرگون کردن؛ دگرگون ساختن؛ تغییر دادن