عوض کردن
عَبِرات ([؟] عبارت) «عوض کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- تَغَیِرْدَن:❖ مورد تغییرداده شدن قرار دادن؛
- مثال. قیمتش را عوض کردم.معادل: قیمت اَش ([؟] آن/آنرا) را تَغَیِرْدَم (؟ مورد تغییرداده شدن قرار دادم).
- تَعَوِضْدَن:❖ مورد تعویضشده قرار دادن؛
- مثال. چرخ خودروم را باید عوض کنم.معادل: چرخ خودرو اَم ([؟] من/خودم) را باید بِتَعَوِضَم (؟ مورد تعویضشده قرار بدهم).
- آلْدَن:❖ مورد معاوضهشدن قرار دادن؛
- جاوِکْدَن:❖ مورد بدلشدن قرار دادن؛
- مثال. خودرو قدیمیش را با یک خودرو جدید عوض کرد.معادل: خودرو قدیمی اَش ([؟] آن/آنرا) را با یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) جدید آواثاء:جاوکت (؟ معناء:جاوکت).
- یُجایْدَن:❖ مورد جایگزینشدن قرار دادن؛
همچنین ببین: تغییر دادن؛ جابجا کردن؛ جایگزین کردن؛ معاوضه کردن؛ تعویض کردن