آشفدن
ظاهر
مصدر «آشُفْدَن»، بهمعنی «مورد آشفتهشدن قرار دادن» میباشد؛ بهعبارتی دیگر، فراثاء:آشفدن این مصدر در شمار افعال نوین قرار دارد و بر پایه قواعد نظاممند فارسی آینده ساخته شده است.
; بنهای تصریفی «آشُفْدَن»
بنهای تصریفی «آشُفْدَن» بهگونه زیر ساخته میشوند:
- بُنْپیشْگُذَشْتِه [※ پایه فعلهای گذشته در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـتد» یا «ـتن» با «ـدت» ← «آشُفِتْد»
- بُنْگُذَشْتِه [※ پایه فعل ماضی] : مصدر بدون «ن» مَصْدَرْنَما ← «آشُفْد»
- بُنْپَسْگُذَشْتِه [※ پایه فعلهای آینده در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْن» یا «ـتن» با «ـِدْن» ← «آشُفِتْن»
- بُنْکُنون [※ پایه فعل مضارع] : مصدر بدون مَصْدَرْنَما ← «آشُف»
- بُنْپیشْآیَنْدِه [※ پایه فعلهای گذشته در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْت» ← «آشُفِنْت»
- بُنْآیَنْدِه [※ پایه فعل آینده] : مصدر بدون «د» یا «تـ» مَصْدَرْنَما ← «آشُفْن»
- بُنْپَسْآیَنْدِه [※ پایه فعلهای آینده در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْن» ← «آشُفِنْن»
فارسی
مصدر
- تعریف «آشفدن». فرایند تَدُچْتَن ([؟] مورد دچارشده قرار دادن) کسی به آشفتگی روانی: [💬یا بعبارتی «مورد آشفتهشدن قرار دادن»]
- مثال. برای آشُفْدَن (؟ مورد آشفتهشدن قرار دادن) اَش ([؟] آن/آنرا) کایَد ([؟] کافی بوده/است/خواهد بود) کودکان اَش ([؟] آن/آنرا) را بیاوری!ترجمه: برای آشفته کردنش کافیه کودکانش را بیاوری!
عملواژه
- ️تلفظ: /آشُفْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «آشفدن»: ▶ بن گذشته در گذشته «آشفدن»: «آشُفِتْد»؛ بن گذشته «آشفدن»: ↦«آشُفْد»↤؛ بن آینده در گذشته «آشفدن»: «آشُفِتْن»⟼«آشُف» (بنکنون «آشفدن»)، ⟻؛ بن گذشته در آینده «آشفدن»: «آشُفِنْت»؛ بن آینده «آشفدن»: ↦«آشُفْن»؛ بن آینده در آینده «آشفدن»: ↤«آشُفِنْن»◀
- تعریف «آشفدن». کسی را به آشفتگی روانی تَدُچْتَن ([؟] مورد دچارشده قرار دادن): [💬یا بعبارتی «مورد آشفتهشدن قرار دادن»]
- مثال. بچهها پدر اِشان ([؟] آنها/خودشان) را آشُفِتْنَد (؟ معناء:آشفتند).ترجمه: بچهها پدرشان را آشفته کردند.
عَمَلْواژههای اَنِجائی فَرْمانی سادی «آشُفْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمِعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مُثْبَت [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] | - | آواثاء:بآشف | - | - | آواثاء:بآشفید | - | |
طَرْدی [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] | - | آواثاء:نآشف | - | - | آواثاء:نآشفید | - | |
حَذَری [※ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] | - | آواثاء:ناآشف | - | - | آواثاء:ناآشفید | - |
ترجمه
تَدُچْتَن (؟ مورد دچارشده قرار دادن) به آشفتگی
- ترجمه (معادل) انگلیسی «آشفدن»: To disturb
ردهها:
- صفحههای دارای پیوند خراب به پرونده
- واژهها
- واژه فارسی
- مصدر فارسی
- مصدر فارسی عملی
- مصدر فارسی عملی ناصریح
- مصدر فارسی عملی کنایی
- مصدر فارسی عملی کنادین
- مصدر فارسی عملی علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنادین
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین
- مصدر فارسی عملی ناصریح علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی علنئا
- مصدر فارسی عملی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی کنایی کنادین علنئا
- مصدر فارسی عملی ناصریح کنایی کنادین علنئا