پرش به محتوا

فهمدن

از واژسین

مصدر «فَهِمْدَن»، به‌معنی «مورد فهمیده شدن قرار دادن» می‌باشد؛ به زبان ساده‌تر، عَبِرات ([؟] عبارت) «فهمدن» معنی‌های زیر را دارائَد ([؟] دارا است):

  • فَهِمْدَن: مورد فهمیده شدن قرار دادن؛
    🗝️مثال. مبحث جدید را خیلی خوب فهمیدم.🔮معادل: بَحِثْماء ([؟] بحث‌شونده (مبحث)) جدید را خِیْلی ([؟] مقدار زیادی) خوباً ([؟] حلقه در الگو پیدا شد: الگو:- «فهمدن» معنی‌های زیر را حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-:
  • صَعِمَت: میزان ارتفاع‌یافتگی؛
    🗝️مثال. چتربازها تا ارتفاع ۱۰۰ متر از زمین بالا رفتند.🔮معادل: چتربازها تا صَعِمَت (؟ میزان ارتفاع‌یافتگی) ۱۰۰ متر از زمین، حلقه در الگو پیدا شد: الگو:-.

🪞 همچنینی ببین بلندی

) فَهِمْدَم (؟ مورد فهمیده شدن قرار دادم).

  • خَبَرْدَن: مورد خبریافتن قرار دادن؛
    🗝️مثال. وقتی فهمید دوستش آمده به شهرستانشان، خیلی خوشحال شد.🔮معادل: وقتی خَبَرْد (؟ مورد خبریافتن قرار داد) دوست اَش ([؟] آن/آنرا) آمَدِه ([؟] آمده) به شهرستان اِشان ([؟] آن‌ها/خودشان)، خِیْلی ([؟] مقدار زیادی) خوشحال ئِشْت ([؟] شد).
  • آگَهِمْدَن: مورد خودآگاهی قرار گرفتن؛
    🗝️مثال. وقتی به ساعتش نگاه کرد، فهمیدم که عجله دارد.🔮معادل: وقتی ساعت اَش ([؟] آن/آنرا) را نِگَرْد ([؟] مورد نگاه‌کرده شدن قرار داد)، آگَهِمْدَم (؟ مورد خودآگاهی قرار گرفتم) لَقِمائَد ([؟] در عجله است).

🪞 همچنینی ببین درک کردن؛ با خبر شدن؛ آگاه کردن

این مصدر از «فهمـ + ـیدن [ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده می‌شوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه است.] » ساخته‌شده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده آن، به ترتیب، «فَهِمْد»، «فَهِم»، و «فَهِمْن» می‌باشد.

فارسی

مصدر

  1. تعریف «فهمدن». فرایند دَرْیابْدَن ([؟] مورد آگاهی‌یافته‌شدن قرار دادن) رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) فَهِمّاء ([؟] فهم‌شو (مفهوم)) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) با دانِشْتِه‌های ([؟] دانسته‌های) پیشین:‌ [💬یا بعبارتی «مورد فهمیده شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. برای فَهِمْدَن (؟ مورد فهمیده شدن قرار دادن) موضوع باید خوب بِدِقَّتی ([؟] مورد دقت قرار بدهی).

عملواژه

  • 🗣تلفظ: /فَهِمْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «فهمدن»: «فَهِمْد» (بن‌گذشته «فهمدن»)، «فَهِم» (بن‌کنون «فهمدن»)، «فَهِمْن» (بن‌آینده «فهمدن»)
  1. تعریف «فهمدن». رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) فَهِمّاء ([؟] فهم‌شو (مفهوم)) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) با دانِشْتِه‌های ([؟] دانسته‌های) پیشین را دَرْیابْدَن ([؟] مورد آگاهی‌یافته‌شدن قرار دادن):‌ [💬یا بعبارتی «مورد فهمیده شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. رَبْطیَّت ([؟] ارتباط) علی با حسن را فَهِمْدَم (؟ مورد فهمیده شدن قرار دادم).
عَمَلْواژه‌های وَقِعائی نافَرْجامی سادی «فَهِمْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
گذشته مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/مثبت] فَهِمْدَم آواثاء:فهمدی فَهِمْد آواثاء:فهمدیم آواثاء:فهمدید آواثاء:فهمدند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/منفی] نافَهِمْدَم ناآواثاء:فهمدی نافَهِمْد ناآواثاء:فهمدیم ناآواثاء:فهمدید ناآواثاء:فهمدند
کنون مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/مثبت] آواثاء:فهمم آواثاء:فهمی آواثاء:فهمَد آواثاء:فهمیم آواثاء:فهمید آواثاء:فهمند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/منفی] ناآواثاء:فهمم ناآواثاء:فهمی ناآواثاء:فهمَد ناآواثاء:فهمیم ناآواثاء:فهمید ناآواثاء:فهمند
آینده مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/مثبت] آواثاء:فهمنم آواثاء:فهمنی آواثاء:فهمنَد آواثاء:فهمنیم آواثاء:فهمنید آواثاء:فهمنند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/منفی] ناآواثاء:فهمنم ناآواثاء:فهمنی ناآواثاء:فهمنَد ناآواثاء:فهمنیم ناآواثاء:فهمنید ناآواثاء:فهمنند
عَمَلْواژه‌های ناوَقْعائی نافَرْجامی سادی «فَهِمْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
گذشته مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/مثبت] بِفَهِمْدَم بِآواثاء:فهمدی بِفَهِمْد بِآواثاء:فهمدیم بِآواثاء:فهمدید بِآواثاء:فهمدند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/منفی] نَفَهِمْدَم نَآواثاء:فهمدی نَفَهِمْد نَآواثاء:فهمدیم نَآواثاء:فهمدید نَآواثاء:فهمدند
کنون مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/مثبت] بِآواثاء:فهمم بِآواثاء:فهمی بِآواثاء:فهمَد بِآواثاء:فهمیم بِآواثاء:فهمید بِآواثاء:فهمند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/منفی] نَآواثاء:فهمم نَآواثاء:فهمی نَآواثاء:فهمَد نَآواثاء:فهمیم نَآواثاء:فهمید نَآواثاء:فهمند
آینده مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/مثبت] بِآواثاء:فهمنم بِآواثاء:فهمنی بِآواثاء:فهمنَد بِآواثاء:فهمنیم بِآواثاء:فهمنید بِآواثاء:فهمنند
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/منفی] نَآواثاء:فهمنم نَآواثاء:فهمنی نَآواثاء:فهمنَد نَآواثاء:فهمنیم نَآواثاء:فهمنید نَآواثاء:فهمنند
عَمَلْواژه‌های ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «فَهِمْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
مثبت [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] - آواثاء:بفهم - - آواثاء:بفهمید -
منفی [ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] - آواثاء:نفهم - - آواثاء:نفهمید -

ترجمه

دَرْیابْدَن (؟ مورد آگاهی‌یافته‌شدن قرار دادن) رَبْطیَّت (؟ ارتباط)
  • ترجمه (معادل) انگلیسی «فهمدن»: To understand