بیرون کردن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «بیرون کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- بیرونْدَن:❖ مورد بیرونشدن قرار دادن؛
- مثال. آن استاد دانشجوش را به دلیل عملکرد ضعیف از کلاس درس بیرون کرد.معادل: استاد هه ([؟] مذکور؛ یادشده) دانشجو اَش ([؟] آن/آنرا) را بِدَلیل ([؟] به دلیل) عملکرد ضَعِفْمِئا ([؟] دارای ضعف (ضعیف)) از جَلِسْگاه ([؟] اتاق نشست (کلاس)) بیرونْد (؟ مورد بیرونشدن قرار داد).
- آهِجْریدَن:❖ مورد بازگرداندهشدن قرار دادن؛
- مثال. دولت تصمیم گرفت گروهی از افراد خارجی که قوانین مهاجرتی را نقض کرده بودند، را بیرون کند.معادل: دولت تَصِمْد ([؟] مورد تصمیمگیری قرار داد) گروه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) از بیگانگان که نََقْضاء ([؟] نقضکننده) قانونهای هِجْرَتی ([؟] مهاجرتی) ئِدَنْد ([؟] بودند) را بِآهِجْرَد (؟ بازگرداند (بازراند)).