کول کردن
ظاهر
شُعِبْرْماء ([؟] عبارت) «کول کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کولْدَن:❖ مورد حملشدن بر کول قرار دادن؛
- مثال. حین سعود، بچهاش را کول کرد.
- بَرْکولْدَن:❖ مورد کولشدن قرار دادن؛
- مثال. تا بچهاش را کول کرد، بچهاش بِهِش ([؟] به او/آن) جیش کرد.