عِبُرْماء ([؟] عبارت) «سرمایهگذاری کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- تُثَمَرْدَن:❖ مورد سرمایهگذاری شدن قرار دادن؛
- 🗝️مثال. پارسال مقداری از پساندازم را در بازار طلا سرمایهگذاری کردم.🔮معادل: پارسال قَدْر ([؟] مقداری) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) از پَسَنْداز ([؟] پسانداز) اَم ([؟] من/خودم) را در بازار طلا تُثَمَرْدَم (؟ مورد سرمایهگذاری شدن قرار دادم).