سخردن
ظاهر
(تغییرمسیر از سخریدن)
مصدر «سُخِرْدَن»، به معنی «مورد تمسخر قرار دادن»، از «سخر + دن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:سخرد»، «آواثاء:سخر»، و «آواثاء:سخرن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /سُخِرْدَن/📥 ریشهشناسی: سخر + دن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «سخردن». فرایند خَنْدانْدَن ([؟] مورد خنده (مسبب خنده) قرار دادن) کسی بخاطر خصلت هیش ([؟] حرف نکره مفرد و جمع سوم شخص مفرد): [💬یا بعبارتی «مورد تمسخر قرار دادن»]
عملواژه
- ️تلفظ: /سُخِرْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «سخردن»: ▶ «آواثاء:سخرد» (بنگذشته «سخردن»)، «آواثاء:سخر» (بنکنون «سخردن»)، «آواثاء:سخرن» (بنآینده «سخردن») ◀
- تعریف «سخردن». کسی را بخاطر خصلت هیش ([؟] حرف نکره مفرد و جمع سوم شخص مفرد) خَنْدانْدَن ([؟] مورد خنده (مسبب خنده) قرار دادن): [💬یا بعبارتی «مورد تمسخر قرار دادن»]
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «سُخِرْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بسخر | - | - | آواثاء:بسخرید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نسخر | - | - | آواثاء:نسخرید | - |
ترجمه
خَنْدانْدَن کسی
- ترجمه (معادل) انگلیسی «سخردن»: To tease
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «سُخِرْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[سخرمدن|آواثاء:سخرمدن]] ([؟] معناء:سخرمدن) | [[سخرمادن|آواثاء:سخرمادن]] ([؟] معناء:سخرمادن) | [[سخرماندن|آواثاء:سخرماندن]] ([؟] معناء:سخرماندن) | [[سخرماردن|آواثاء:سخرماردن]] ([؟] معناء:سخرماردن) | [[سخرمابدن|آواثاء:سخرمابدن]] ([؟] معناء:سخرمابدن) | [[سخرمژدن|آواثاء:سخرمژدن]] ([؟] معناء:سخرمژدن) |
کُنادین- | سُخِرْدَن ([؟] مورد تمسخر قرار دادن) | [[سخرادن|آواثاء:سخرادن]] ([؟] معناء:سخرادن) | [[سخراندن|آواثاء:سخراندن]] ([؟] معناء:سخراندن) | [[سخراردن|آواثاء:سخراردن]] ([؟] معناء:سخراردن) | [[سخرابدن|آواثاء:سخرابدن]] ([؟] معناء:سخرابدن) | [[سخرژدن|آواثاء:سخرژدن]] ([؟] معناء:سخرژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[سخرشتن|آواثاء:سخرشتن]] ([؟] معناء:سخرشتن) | [[سخراشتن|آواثاء:سخراشتن]] ([؟] معناء:سخراشتن) | [[سخرانشتن|آواثاء:سخرانشتن]] ([؟] معناء:سخرانشتن) | [[سخرارشتن|آواثاء:سخرارشتن]] ([؟] معناء:سخرارشتن) | [[سخرابشتن|آواثاء:سخرابشتن]] ([؟] معناء:سخرابشتن) | [[سخرژشتن|آواثاء:سخرژشتن]] ([؟] معناء:سخرژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[سخرشاندن|آواثاء:سخرشاندن]] ([؟] معناء:سخرشاندن) | [[سخرشاردن|آواثاء:سخرشاردن]] ([؟] معناء:سخرشاردن) | [[سخرشابدن|آواثاء:سخرشابدن]] ([؟] معناء:سخرشابدن) | [[سخرشژدن|آواثاء:سخرشژدن]] ([؟] معناء:سخرشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «سُخِرْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[سخرفمدن|آواثاء:سخرفمدن]] ([؟] معناء:سخرفمدن) | [[سخرفمادن|آواثاء:سخرفمادن]] ([؟] معناء:سخرفمادن) | [[سخرفماندن|آواثاء:سخرفماندن]] ([؟] معناء:سخرفماندن) | [[سخرفماردن|آواثاء:سخرفماردن]] ([؟] معناء:سخرفماردن) | [[سخرفمابدن|آواثاء:سخرفمابدن]] ([؟] معناء:سخرفمابدن) | [[سخرفمژدن|آواثاء:سخرفمژدن]] ([؟] معناء:سخرفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[سخرفتن|آواثاء:سخرفتن]] ([؟] معناء:سخرفتن) | [[سخرفادن|آواثاء:سخرفادن]] ([؟] معناء:سخرفادن) | [[سخرفاندن|آواثاء:سخرفاندن]] ([؟] معناء:سخرفاندن) | [[سخرفاردن|آواثاء:سخرفاردن]] ([؟] معناء:سخرفاردن) | [[سخرفابدن|آواثاء:سخرفابدن]] ([؟] معناء:سخرفابدن) | [[سخرفژدن|آواثاء:سخرفژدن]] ([؟] معناء:سخرفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[سخرفشتن|آواثاء:سخرفشتن]] ([؟] معناء:سخرفشتن) | [[سخرفاشتن|آواثاء:سخرفاشتن]] ([؟] معناء:سخرفاشتن) | [[سخرفانشتن|آواثاء:سخرفانشتن]] ([؟] معناء:سخرفانشتن) | [[سخرفارشتن|آواثاء:سخرفارشتن]] ([؟] معناء:سخرفارشتن) | [[سخرفابشتن|آواثاء:سخرفابشتن]] ([؟] معناء:سخرفابشتن) | [[سخرفژشتن|آواثاء:سخرفژشتن]] ([؟] معناء:سخرفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[سخرشفاندن|آواثاء:سخرشفاندن]] ([؟] معناء:سخرشفاندن) | [[سخرشفاردن|آواثاء:سخرشفاردن]] ([؟] معناء:سخرشفاردن) | [[سخرشفابدن|آواثاء:سخرشفابدن]] ([؟] معناء:سخرشفابدن) | [[سخرشفژدن|آواثاء:سخرشفژدن]] ([؟] معناء:سخرشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «سُخِرْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[سخرخمدن|آواثاء:سخرخمدن]] ([؟] معناء:سخرخمدن) | [[سخرخمادن|آواثاء:سخرخمادن]] ([؟] معناء:سخرخمادن) | [[سخرخماندن|آواثاء:سخرخماندن]] ([؟] معناء:سخرخماندن) | [[سخرخماردن|آواثاء:سخرخماردن]] ([؟] معناء:سخرخماردن) | [[سخرخمابدن|آواثاء:سخرخمابدن]] ([؟] معناء:سخرخمابدن) | [[سخرخمژدن|آواثاء:سخرخمژدن]] ([؟] معناء:سخرخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[سخرختن|آواثاء:سخرختن]] ([؟] معناء:سخرختن) | [[سخرخادن|آواثاء:سخرخادن]] ([؟] معناء:سخرخادن) | [[سخرخاندن|آواثاء:سخرخاندن]] ([؟] معناء:سخرخاندن) | [[سخرخاردن|آواثاء:سخرخاردن]] ([؟] معناء:سخرخاردن) | [[سخرخابدن|آواثاء:سخرخابدن]] ([؟] معناء:سخرخابدن) | [[سخرخژدن|آواثاء:سخرخژدن]] ([؟] معناء:سخرخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[سخرخشتن|آواثاء:سخرخشتن]] ([؟] معناء:سخرخشتن) | [[سخرخاشتن|آواثاء:سخرخاشتن]] ([؟] معناء:سخرخاشتن) | [[سخرخانشتن|آواثاء:سخرخانشتن]] ([؟] معناء:سخرخانشتن) | [[سخرخارشتن|آواثاء:سخرخارشتن]] ([؟] معناء:سخرخارشتن) | [[سخرخابشتن|آواثاء:سخرخابشتن]] ([؟] معناء:سخرخابشتن) | [[سخرخژشتن|آواثاء:سخرخژشتن]] ([؟] معناء:سخرخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[سخرشخاندن|آواثاء:سخرشخاندن]] ([؟] معناء:سخرشخاندن) | [[سخرشخاردن|آواثاء:سخرشخاردن]] ([؟] معناء:سخرشخاردن) | [[سخرشخابدن|آواثاء:سخرشخابدن]] ([؟] معناء:سخرشخابدن) | [[سخرشخژدن|آواثاء:سخرشخژدن]] ([؟] معناء:سخرشخژدن) |