ستم کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «ستم کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- جُورْدَن:❖ مورد جور قرار دادن؛
- سِتَمْدَن:❖ مورد ستمشدن قرار دادن؛
- مثال. او با بیتوجهی به احساسات همسرش به او ستم کرد.معادل: نَوَجِهْتَن ([؟] مورد توجه قرار ندادن) عَطِفْماء ([؟] عاطفه) را به همسر اَش ([؟] آن/آنرا) سِتَمْد (؟ مورد ستمشدن قرار داد).
- ظُلِمْدَن:❖ مورد ستمشدن قرار دادن؛
- مثال. اگر به دانشآموزی نمرهی کمی بدهی، فقط چون دوستش نداری، به او ستم کردهای.معادل: اگر به دانشآموز هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع)، تنها بَراینکه ([؟] برای اینکه) نَحُبّْائی ([؟] دوست نداری) اَش ([؟] آن/آنرا)، نمره کم هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بدهی، بِهِش ([؟] به او/آن) بِظُلِمْدِه ئی (؟ مورد ستمشدن قرار بدادهای).