زندگی کردن
ظاهر
عَبِرات ([؟] عبارت) «زندگی کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- زیدَن:❖ مورد زیستن قرار دادن؛
- مثال. او از ۱۳۳۰ تا ۱۳۷۵ زندگی کرد.معادل: از ۱۳۳۰ تا ۱۳۷۵ را زید (؟ مورد زیستن قرار داد).
- مثال. یک لحظه فکر کردم در یک سرزمین رویایی زندگی میکنم.معادل: یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) لحظه خیالْدَم ([؟] مورد خیالشدن قرار دادم) در یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) سرزمین رویایی بِزییَم (؟ مورد زیستن قرار بدهم).