تکلیف کردن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «تکلیف کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- کَلِفْتَن:❖ مورد تکلیفشدن قرار دادن؛
- مثال. خدا انجام اینها را به انسان تکلیف کرده.معادل: خدا اَنِجْدَن ([؟] مورد انجامشدن قرار دادن) اینها را به انسان کَلِفْتِه (؟ مورد تکلیفشدن قرار داده).
- اُنْکَلِفْتَن:❖ مورد مکلفشدن قرار دادن؛