تنفس کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «تنفس کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- هِکْتَن:❖ مورد تنفس شدن قرار دادن؛
- مثال. پس از تنفس کردن دود سیگار، شروع به سرفه کرد.معادل: پَسَز ([؟] پس از) هِکْتَن (؟ مورد تنفس شدن قرار دادن) دود سیگار، تیکُفِنْد ([؟] مورد سرفهشدن قرار داد).
- مثال. دیروز در پایانه خاوران، دود زیادی را تنفس کردم.معادل: دیروز در پایانه خاوران، خِیْلی ([؟] مقدار زیادی) دود را هِکْتَم (؟ مورد تنفس شدن قرار دادم).
همچنینی ببین نفس کشیدن؛ استنشاق کردن؛ استشمام کردن