بستن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «بستن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- بَنْدیدَن:❖ مورد بستهشدن قرار دادن؛
- مثال. درب اتاق را ببند!معادل: درب اتاق را بِبَنْد (؟ مورد بستهشدن قرار بده)!
- چِفْتیدَن:❖ مورد چفتشدن قرار دادن؛
- قُرُقْدَن:❖ مورد مسدود شدن قرار دادن؛
- مثال. کارگران خیابان را بستهاند.معادل: کارگران خیابان را قُرُقْدِه ئَنْد (؟ مورد مسدود شدن قرار دادهاند).
- فَرِجْدَن:❖ مورد گشوده شدن قرار دادن؛
- مثال. قراردادمان را بستهایم.معادل: قَرَرْماء ([؟] مقرر شونده (قرارداد)) اِمان ([؟] ما) را فَرِجْدِه ئیم (؟ مورد گشوده شدن قرار دادهایم).
- اَلِنْدَن:❖ مورد تعلیقیافته شدن قرار دادن؛
- عَطِلْدَن:❖ مورد تعطیلشدن قرار دادن؛
همچنینی ببین مسدود کردن؛ چفت کردن؛ قرق کردن؛ منعقد کردن؛ تعلیق کردن؛ تعطیل کردن