آرمدن
ظاهر
(تغییرمسیر از آرام کردن)
مصدر «آرُمْدَن»، به معنی «آرام کردن»، از «بنثاء:آرمدن» ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آرُمْد»، «آرُمْ»، و «آرُمْن» میباشد.
فارسی
مصدر
- تعریف «آرمدن». فرایند دُچِدَن ([؟] دچار کردن) کسی به آرُمِمْدِگی ([؟] آرامش) روانی: [💬یا بعبارتی «آرام کردن»]
عملواژه
- ️تلفظ: /آرُمْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «آرمدن»: ▶ «آرُمْد» (بنگذشته «آرمدن»)، «آرُمْ» (بنکنون «آرمدن»)، «آرُمْن» (بنآینده «آرمدن») ◀
- تعریف «آرمدن». کسی را به آرُمِمْدِگی ([؟] آرامش) روانی دُچِدَن ([؟] دچار کردن): [💬یا بعبارتی «آرام کردن»]
- مثال. دختر بچهها پدرها اِشان ([؟] آنها/خودشان) را آرُمْدَنْد (؟ آرام کردند).
عَمَلْواژههای وَقَعائی نافَرْجامی سادی «آرُمْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
گذشته | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/مثبت] | آرُمْدَم | آرُمْدی | آرُمْد | آرُمْدیم | آرُمْدید | آرُمْدَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/منفی] | ناآرُمْدَم | ناآرُمْدی | ناآرُمْد | ناآرُمْدیم | ناآرُمْدید | ناآرُمْدَنْد | |
کنون | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/مثبت] | آرُمَم | آرُمی | آرُمَد | آرُمیم | آرُمید | آرُمَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/منفی] | ناآرُمَم | ناآرُمی | ناآرُمَد | ناآرُمیم | ناآرُمید | ناآرُمَنْد | |
آینده | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/مثبت] | آرُمْنَم | آرُمْنی | آرُمْنَد | آرُمْنیم | آرُمْنید | آرُمْنَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/وقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/منفی] | ناآرُمْنَم | ناآرُمْنی | ناآرُمْنَد | ناآرُمْنیم | ناآرُمْنید | ناآرُمْنَنْد |
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی نافَرْجامی سادی «آرُمْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
گذشته | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/مثبت] | بِآرُمْدَم | بِآرُمْدی | بِآرُمْد | بِآرُمْدیم | بِآرُمْدید | بِآرُمْدَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/گذشته/منفی] | نَآرُمْدَم | نَآرُمْدی | نَآرُمْد | نَآرُمْدیم | نَآرُمْدید | نَآرُمْدَنْد | |
کنون | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/مثبت] | بِآرُمَم | بِآرُمی | بِآرُمَد | بِآرُمیم | بِآرُمید | بِآرُمَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/کنون/منفی] | نَآرُمَم | نَآرُمی | نَآرُمَد | نَآرُمیم | نَآرُمید | نَآرُمَنْد | |
آینده | مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/مثبت] | بِآرُمْنَم | بِآرُمْنی | بِآرُمْنَد | بِآرُمْنیم | بِآرُمْنید | بِآرُمْنَنْد |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/نافرجامی/سادی/آینده/منفی] | نَآرُمْنَم | نَآرُمْنی | نَآرُمْنَد | نَآرُمْنیم | نَآرُمْنید | نَآرُمْنَنْد |
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «آرُمْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | بِآرُم | - | - | بِآرُمید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | نَآرُم | - | - | نَآرُمید | - |
ترجمه
دُچِدَن (؟ دچار کردن) به آرُمِمْدِگی (؟ آرامش)
- ترجمه (معادل) انگلیسی «آرمدن»: To soothe
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «آرُمْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | آرُمِمْدَن ([؟] معناء:آرممدن) | آرُمِمادَن ([؟] معناء:آرممادن) | آرُمِمانْدَن ([؟] معناء:آرمماندن) | آرُمِمارْدَن ([؟] معناء:آرمماردن) | آرُمِمابْدَن ([؟] معناء:آرممابدن) | آرُمِمُژْدَن ([؟] معناء:آرممژدن) |
کُنادین- | آرُمْدَن ([؟] آرام کردن) | آرُمادَن ([؟] معناء:آرمادن) | آرُمانْدَن ([؟] معناء:آرماندن) | آرُمارْدَن ([؟] معناء:آرماردن) | آرُمابْدَن ([؟] معناء:آرمابدن) | آرُمُژْدَن ([؟] معناء:آرمژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | آرُمِشْتَن ([؟] معناء:آرمشتن) | آرُماشْتَن ([؟] معناء:آرماشتن) | آرُمانِشْتَن ([؟] معناء:آرمانشتن) | آرُمارِشْتَن ([؟] معناء:آرمارشتن) | آرُمابِشْتَن ([؟] معناء:آرمابشتن) | آرُمُژِشْتَن ([؟] معناء:آرمژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | آرُمِشانْدَن ([؟] معناء:آرمشاندن) | آرُمِشارْدَن ([؟] معناء:آرمشاردن) | آرُمِشابْدَن ([؟] معناء:آرمشابدن) | آرُمُشِژدَن ([؟] معناء:آرمشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «آرُمْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | آرُمُفِمْدَن ([؟] معناء:آرمفمدن) | آرُمُفْمادَن ([؟] معناء:آرمفمادن) | آرُمُفْمانْدَن ([؟] معناء:آرمفماندن) | آرُمُفْمارْدَن ([؟] معناء:آرمفماردن) | آرُمُفْمابْدَن ([؟] معناء:آرمفمابدن) | آرُمُفْمُژْدَن ([؟] معناء:آرمفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | آرُمِفْتَن ([؟] معناء:آرمفتن) | آرُمْفادَن ([؟] معناء:آرمفادن) | آرُمْفانْدَن ([؟] معناء:آرمفاندن) | آرُمْفارْدَن ([؟] معناء:آرمفاردن) | آرُمْفابْدَن ([؟] معناء:آرمفابدن) | آرُمْفُژْدَن ([؟] معناء:آرمفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | آرُمْفِشْتَن ([؟] معناء:آرمفشتن) | آرُمْفاشْتَن ([؟] معناء:آرمفاشتن) | آرُمْفانِشْتَن ([؟] معناء:آرمفانشتن) | آرُمْفارِشْتَن ([؟] معناء:آرمفارشتن) | آرُمْفابِشْتَن ([؟] معناء:آرمفابشتن) | آرُمْفُژِشْتَن ([؟] معناء:آرمفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | آرُمِشْفانْدَن ([؟] معناء:آرمشفاندن) | آرُمِشْفارْدَن ([؟] معناء:آرمشفاردن) | آرُمِشْفابْدَن ([؟] معناء:آرمشفابدن) | آرُمِشْفُژْدَن ([؟] معناء:آرمشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «آرُمْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | آرُمُخِمْدَن ([؟] معناء:آرمخمدن) | آرُمُخْمادَن ([؟] معناء:آرمخمادن) | آرُمُخْمانْدَن ([؟] معناء:آرمخماندن) | آرُمُخْمارْدَن ([؟] معناء:آرمخماردن) | آرُمُخْمابْدَن ([؟] معناء:آرمخمابدن) | آرُمُخْمُژدَن ([؟] معناء:آرمخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | آرُمُخْتَن ([؟] معناء:آرمختن) | آرُمُخادَن ([؟] معناء:آرمخادن) | آرُمُخانْدَن ([؟] معناء:آرمخاندن) | آرُمُخارْدَن ([؟] معناء:آرمخاردن) | آرُمُخابْدَن ([؟] معناء:آرمخابدن) | آرُمُخِژْدَن ([؟] معناء:آرمخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | آرُمْخِشْتَن ([؟] معناء:آرمخشتن) | آرُمْخاشْتَن ([؟] معناء:آرمخاشتن) | آرُمْخانِشْتَن ([؟] معناء:آرمخانشتن) | آرُمْخارِشْتَن ([؟] معناء:آرمخارشتن) | آرُمْخابِشْتَن ([؟] معناء:آرمخابشتن) | آرُمْخُژِشْتَن ([؟] معناء:آرمخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | آرُمِشْخانْدَن ([؟] معناء:آرمشخاندن) | آرُمِشْخارْدَن ([؟] معناء:آرمشخاردن) | آرُمِشْخابْدَن ([؟] معناء:آرمشخابدن) | آرُمِشْخُژْدَن ([؟] معناء:آرمشخژدن) |