پرش به محتوا

تشملدن

از واژسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۰ توسط Hakhsin (بحث | مشارکت‌ها) (آغازدن)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مصدر «تَشَمِلْدَن» به‌معنی «مورد شامل‌شدن قرار دادن» می‌باشد؛ به‌عبارتی دیگر، فرایندی که در فاعل دارای عضوی بشود. این مصدر از «تـ [ پیشوند «تَـ» یک «وَنْدامو» برای قرار دادن «مفعول» در نقش «فاعل» مصدر پایه است.] + شملدن» ساخته‌شده است.

; بن‌های تصریفی «تَشَمِلْدَن»

بن‌های تصریفی «تَشَمِلْدَن» به‌گونه زیر ساخته می‌شوند:

  • بُنْ‌پیشْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های گذشته در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْد» ← «تَشَمِلِتْد»
  • بُنْ‌گُذَشْتِه [ پایه فعل ماضی] : مصدر بدون «ن» مَصْدَرْنَما ← «تَشَمِلْد»
  • بُنْ‌پَسْگُذَشْتِه [ پایه فعل‌های آینده در گذشته] : تعویض مَصْدَرْنَما «ـدن» با «ـِتْن» ← «تَشَمِلِتْن»
  • بُنْ‌کُنون [ پایه فعل مضارع] : مصدر بدون مَصْدَرْنَما ← «تَشَمِل»
  • بُنْ‌پیشْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های گذشته در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْت» ← «تَشَمِلِنْت»
  • بُنْ‌آیَنْدِه [ پایه فعل آینده] : مصدر بدون «د» مَصْدَرْنَما ← «تَشَمِلْن»
  • بُنْ‌پَسْآیَنْدِه [ پایه فعل‌های آینده در آینده] : تعویض مَصْدَرْنَما با «ـِنْن» ← «تَشَمِلِنْن»

فارسی

مصدر

  1. تعریف «تشملدن». فرایند دارانْدَن ([؟] مورد دارایی‌شو قرار دادن) یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) عضو به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) دَسْتاء ([؟] دسته‌کن (دسته)):‌ [💬یا بعبارتی «مورد شامل‌شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. با شَمِلْدَن (؟ مورد مشمول‌شدن قرار دادن) عنصر «آ» در جَمِعاء ([؟] جمع‌کن (مجموعه)) «الف»، خِصِیَّت‌ْهای ([؟] خصوصت‌های) جدید هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) بُروزِشْد ([؟] مورد بروزیافتن قرار داده شد).🌐ترجمه: با مشمول کردن عنصر «آ» در مجموعه «الف»، خصوصیت‌های جدیدی بروز کرد.

عملواژه

  • 🗣تلفظ: /تَشَمِلْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «تشملدن»: بن گذشته در گذشته «تشملدن»: «تَشَمِلِتْد»؛ بن گذشته «تشملدن»: «تَشَمِلْد»؛ بن آینده در گذشته «تشملدن»: «تَشَمِلِتْن»«تَشَمِل» (بن‌کنون «تشملدن»)، ؛ بن گذشته در آینده «تشملدن»: «تَشَمِلِنْت»؛ بن آینده «تشملدن»: «تَشَمِلْن»؛ بن آینده در آینده «تشملدن»: «تَشَمِلِنْن»
  1. تعریف «تشملدن». یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) عضو را به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) دَسْتاء ([؟] دسته‌کن (دسته)) دارانْدَن ([؟] مورد دارایی‌شو قرار دادن):‌ [💬یا بعبارتی «مورد شامل‌شدن قرار دادن»]
    🚀مثال. عنصر «آ» را در جَمِعاء ([؟] جمع‌کن (مجموعه)) «الف» شَمِلْدَم (؟ مورد مشمول‌شدن قرار دادن).🌐ترجمه: عنصر «آ» را در مجموعه «الف» مشمول کردم.
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی نافَرْجامی سادی «تَشَمِلْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
قبل پیشْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشگذشته] آواثاء:تشملتدم آواثاء:تشملتدی تَشَمِلِتْد آواثاء:تشملتدیم آواثاء:تشملتدید آواثاء:تشملتدند
گُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/گذشته] تَشَمِلْدَم آواثاء:تشملدی تَشَمِلْد آواثاء:تشملدیم آواثاء:تشملدید آواثاء:تشملدند
پَسْگُذَشْتِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسگذشته] آواثاء:تشملتنم آواثاء:تشملتنی آواثاء:تشملتند آواثاء:تشملتنیم آواثاء:تشملتنید آواثاء:تشملتنند
حال کُنون [ فراثاء:عملواژه/زمانما/کنون] آواثاء:تشملم آواثاء:تشملی آواثاء:تشملَد آواثاء:تشملیم آواثاء:تشملید آواثاء:تشملند
بعد پیشْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پیشآینده] آواثاء:تشملنتم آواثاء:تشملنتی تَشَمِلِنْت آواثاء:تشملنتیم آواثاء:تشملنتید آواثاء:تشملنتند
آیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/آینده] آواثاء:تشملنم آواثاء:تشملنی آواثاء:تشملنَد آواثاء:تشملنیم آواثاء:تشملنید آواثاء:تشملنند
پَسْآیَنْدِه [ فراثاء:عملواژه/زمانما/پسآینده] آواثاء:تشملننم آواثاء:تشملننی آواثاء:تشملننَد آواثاء:تشملننیم آواثاء:تشملننید آواثاء:تشملننند
عَمَلْواژه‌های اَنِجائی فَرْمانی سادی «تَشَمِلْدَن»「؟」 🎯 💡 🌟
نَهادْنَما تَکْتایی جَمِعْتایی
یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] یکم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] دوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] سوم [ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آن‌ها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.]
مُثْبَت [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/مثبت] - آواثاء:بتشمل - - آواثاء:بتشملید -
طَرْدی [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/طردی] - آواثاء:نتشمل - - آواثاء:نتشملید -
حَذَری [ فراثاء:عملواژه/فرمانی/منفی/حذری] - آواثاء:ناتشمل - - آواثاء:ناتشملید -

ترجمه

دارانْدَن (؟ مورد دارایی‌شو قرار دادن) یِه (؟ یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) عضو
  • ترجمه (معادل) انگلیسی «تشملدن»: To include؛ ترجمه (معادل) انگلیسی «تشملدن»: To comprise