Analyze
ظاهر
انگلیسی
فعل
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Analyze»: شیکُورْدَن ([؟] مورد تحلیل قرار دادن):
- مثال. To understand the author's position, we need to analyze their arguments and determine whether the premises logically support the conclusion.ترجمه: برای دَرْکیدَن ([؟] مورد درک قرار دادن) بِهْتَرانِه ([؟] بهشکل بهتر) نَظَرْگاه ([؟] دیدگاه؛ موضع) نِویسَنْدِه ([؟] نویسنده)، بایَد ([؟] باید) دَلِلِش ([؟] روند دلیلآوری) اَش ([؟] آن/آنرا) را بِشیکُوریم (؟ مورد تحلیل قرار بدهیم) تا بِبینیم ([؟] مورد دیدهشدن قرار بدهیم) که آیا بُنْدَلِلِدْماءْها ([؟] بنیاد دلیل شدهها (مقدمهها)) اَش ([؟] آن/آنرا) نَتِجْماء ([؟] نتیجهشو) هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) منطقی را بِسَبَبَد ([؟] مورد سببشدن قرار بدهد) یا نه.
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Analyze»: اُلْکاوْدَن ([؟] مورد تحلیل قرار دادن):
- مثال. The scientists will analyze the data collected from the experiment to draw meaningful conclusions.ترجمه: دانشمندها برای نائِلْدَن ([؟] مورد دستیابی قرار دادن) به نتیجه بامعنی، دادههای جَمِعِشْتِه ([؟] جمعشده) را بِاُلْکاوَنْد (؟ مورد تحلیل قرار بدهند).
- ️معادل (ترجمه) فارسی «Analyze»: بُنْکاوْدَن ([؟] مورد تحلیل قرار دادن):
- مثال. To develop a software system, it is necessary to analyze the business logic.ترجمه: برای وُسِعْدَن ([؟] مورد توسعهداده شدن قرار دادن) یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) سیستم نرمافزاری، بُنْکاوْدَن (؟ مورد تحلیل قرار دادن) منطق کَسْبُکار ([؟] کسب و کار) نیازْمائَد ([؟] نیاز است).