دفع کردن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «دفع کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- دَفِعْدَن:❖ مورد دفعشدن (دور شدن) قرار دادن؛
- مثال. دشمن را از آنجا دفع کرد.معادل: دشمن را از آنجا دَفِعْد (؟ مورد دفعشدن قرار داد).
- رَفِعْدَن:❖ مورد رفعشدن (برطرفشدن) نامطلوب قرار دادن؛
- مثال. خطر حمله قلبی را دفع کرد.معادل: خطر حمله قلبی را رَفِعْد (؟ مورد رفعشدن نامطلوب قرار داد).
- مَنِعْدَن:❖ مورد منعشدن (ممنوعیت) قرار دادن؛
- شُدَفِعْدَن:❖ مورد دفعشونده (دور شونده) قرار دادن؛
- مثال. هرچه خورده بود را دفع کرد.معادل: هرچه خورْدِه ئید ([؟] خورده بود) را شُدَفِعْد (؟ مورد دفعشونده (دور شونده) قرار داد).