دفع کردن
ظاهر
شُعِبْرْماء ([؟] عبارت) «دفع کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- دَفْعِدَن:❖ مورد دفعشدن (دور شدن) قرار دادن؛
- مثال. دشمن را از آنجا دفع کرد.
- رَفِعْدَن:❖ مورد رفعشدن (برطرفشدن) نامطلوب قرار دادن؛
- مثال. خطر حمله قلبی را دفع کرد.
- مَنْعِدَن:❖ مورد منعشدن (ممنوعیت) قرار دادن؛
- مثال. دستزدن به کتابش را از ما دفع کرد.
- شُدَفْعْدَن:❖ مورد دفعشونده (دور شونده) قرار دادن؛
- مثال. هرچه خورده بود را دفع کرد.