تقسیم کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «تقسیم کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- قَسِمْدَن:❖ مورد تقسیمشدن قرار دادن؛
- مثال. ۱۲ را بر ۴ تقسیم کردم که ۳ شد.معادل: ۱۲ را بر ۴ قَسِمْدَم (؟ مورد تقسیمشدن قرار دادم) که ۳ نَتِجِشْت ([؟] مورد نتیجهگیری قرار داده شد).
- بَخْشیدَن:❖ مورد بخشیدهشدن قرار دادن؛
- اِفْرازْدَن:❖ مورد افراز شدن قرار دادن؛
- مثال. نقشه را به چند منطقه تقسیم کردند.معادل: نقشه هه ([؟] مذکور؛ یادشده) را به چند منطقه اِفْرازْد (؟ مورد افراز شدن قرار داد).
- اَفِسْتَن:❖ مورد تفکیکشدن قرار دادن؛
- مثال. در این پروژه کارها بهخوبی تقسیم شدهاند.معادل: کارهای این پروژه خوبانِه ([؟] بهشکل خوب) اَفِسِشْتِه ئَد (؟ مورد تفکیکشدن قرار داده شده است).
- تُخْسیدَن:❖ مورد قسمتشدن قرار دادن؛
- مثال. معلم زمان کلاس را بین گروهها تقسیم کرد.معادل: آموزگار هه ([؟] مذکور؛ یادشده) زمان جلسه را بین گروهها تُخْسید (؟ مورد قسمتشدن قرار داد).
همچنینی ببین خرد کردن؛ بخشبخش کردن؛ افراز کردن