پرش به محتوا

List

از واژسین

انگلیسی

فعل

  1. معادل (ترجمه) فارسی «List»: فِهْرِسْتَن ([؟] فهرست کردن):
    🏺مثال. I need to list all the countries I want to visit this year.🔮ترجمه: باید همه کشورهایی که می‌خواهم امسال ببینم را بِفِهْرِسَم (؟ فهرست کنم).
  2. معادل (ترجمه) فارسی «List»: کَجامْدَن ([؟] کج شدن):
    🏺مثال. The ship began to list after hitting the rough waves.🔮ترجمه: کشتی هه ([؟] مذکور؛ یادشده) پس از برخورد با موج‌ها شدید تی‌کَجامْد (؟ شروع به کج شدن کرد).

اسم

  1. (رایانش) معادل (ترجمه) فارسی «List»: نُوبَتیک ([؟] لیست):
    🏺مثال. A list is a data structure that stores an ordered collection of items, allowing for efficient addition, removal, and access of its elements.🔮ترجمه: «نُوبَتیک (؟ لیست)» یِه (؟ یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) ساختمان‌داده ئَد ([؟] است) که یِه (؟ یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) دسته از تِکْماءْهای ([؟] آیتم‌های) رُتْبْمِئا ([؟] دارای ترتیب) را بِخَزَنَد ([؟] در خود نگهداری می‌کند) و اَثَراً ([؟] بشکل اثرگذار) پذیرای اَفْزویِش ([؟] فرایند افزودن)، حَذْفِش ([؟] فرایند حذف کردن)، و دَسِسِش ([؟] فرایند دسترسی) به عضوها اَش ([؟] آن) ئَد ([؟] است).
  2. معادل (ترجمه) فارسی «List»: فِهْرِسْت ([؟] یک برگه شامل چند قلم یادداشت):
    🏺مثال. I wrote a shopping list that includes milk, eggs, and bread.🔮ترجمه: یِه (؟ یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فِهْرِسْت (؟ یک برگه شامل چند قلم یادداشت) خرید شَمِلْماء ([؟] شامل‌شونده) شیر، تخم‌مرغ، و نان نوشتم.
  3. معادل (ترجمه) فارسی «List»: کَج ([؟] متمایل به سمتی):
    🏺مثال. The shelves have a slight list; we need to adjust them.🔮ترجمه: قفسه‌ها یکم کَج (؟ متمایل به سمتی) ئَنْد ([؟] هستند)؛ باید بِصافیم ([؟] صاف کنیم) اِشان ([؟] آن‌ها/خودشان).