پیکربندی کردن
ظاهر
عِبُرْماء ([؟] عبارت) «پیکربندی کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- پِیْکَرْدَن:❖ مورد پیکربندیشدن قرار دادن؛
- مثال. مسیریاب جدید را پیکربندی کردم.معادل: سِیْرانال ([؟] مسیریاب (سیستم سیر دهنده)) جدید را پِیْکَرْدَم (؟ مورد پیکربندیشدن قرار دادم).