مسافرت کاری کردن
ظاهر
عَبِرْماء ([؟] عبارت) «مسافرت کاری کردن» معنیهای زیر را دارائَد ([؟] دارا است):
- سِیْکامْدَن:❖ مورد سیرکردن کاری قرار گرفتن؛
- مثال. مسافرت کاری کردن روزانه از تهران به کرج طاقتفرسا است.معادل: سِیْکامْدَن (؟ مورد سیرکردن کاری قرار گرفتن) روزانه از تهران به کرج تابْفَرْسا ([؟] طاقت فرسا) ئَد ([؟] است).