عذبدن
ظاهر
(تغییرمسیر از عذاب کردن)
مصدر «عَذِبْدَن»، به معنی «عذاب کردن»، از «عذبـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:عذبد»، «عَذَب»، و «آواثاء:عذبن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /عَذِبْدَن/📥 ریشهشناسی: عذبـ + ـدن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «عذبدن». فرایند دُچِدَن ([؟] دچار کردن) کسی بخاطر عمل اَش ([؟] آن) به درد و رنج هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «عذاب کردن»]
- مثال. عَذِبْدَن (؟ عذاب کردن) کُفْرَنْدِگان ([؟] کافران) با خدا ئَد ([؟] است).
عملواژه
- ️تلفظ: /عَذِبْدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «عذبدن»: ▶ «آواثاء:عذبد» (بنگذشته «عذبدن»)، «عَذَب» (بنکنون «عذبدن»)، «آواثاء:عذبن» (بنآینده «عذبدن») ◀
- تعریف «عذبدن». کسی را بخاطر عمل اَش ([؟] آن) به درد و رنج هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) دُچِدَن ([؟] دچار کردن): [💬یا بعبارتی «عذاب کردن»]
- مثال. خدا وَعْدیده ([؟] وعده داده) کُفْرَنْدِگان ([؟] کافران) را شدیداً بِعَذِبَد (؟ عذاب کند).
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «عَذِبْدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بعذب | - | - | آواثاء:بعذبید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نعذب | - | - | آواثاء:نعذبید | - |
ترجمه
دُچِدَن به رنج
- ترجمه (معادل) انگلیسی «عذبدن»: punish
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «عَذِبْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[عذبمدن|آواثاء:عذبمدن]] ([؟] معناء:عذبمدن) | [[عذبمادن|آواثاء:عذبمادن]] ([؟] معناء:عذبمادن) | [[عذبماندن|آواثاء:عذبماندن]] ([؟] معناء:عذبماندن) | [[عذبماردن|آواثاء:عذبماردن]] ([؟] معناء:عذبماردن) | [[عذبمابدن|آواثاء:عذبمابدن]] ([؟] معناء:عذبمابدن) | [[عذبمژدن|آواثاء:عذبمژدن]] ([؟] معناء:عذبمژدن) |
کُنادین- | عَذِبْدَن ([؟] عذاب کردن) | [[عذبادن|آواثاء:عذبادن]] ([؟] معناء:عذبادن) | [[عذباندن|آواثاء:عذباندن]] ([؟] معناء:عذباندن) | [[عذباردن|آواثاء:عذباردن]] ([؟] معناء:عذباردن) | [[عذبابدن|آواثاء:عذبابدن]] ([؟] معناء:عذبابدن) | [[عذبژدن|آواثاء:عذبژدن]] ([؟] معناء:عذبژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[عذبشتن|آواثاء:عذبشتن]] ([؟] معناء:عذبشتن) | [[عذباشتن|آواثاء:عذباشتن]] ([؟] معناء:عذباشتن) | [[عذبانشتن|آواثاء:عذبانشتن]] ([؟] معناء:عذبانشتن) | [[عذبارشتن|آواثاء:عذبارشتن]] ([؟] معناء:عذبارشتن) | [[عذبابشتن|آواثاء:عذبابشتن]] ([؟] معناء:عذبابشتن) | [[عذبژشتن|آواثاء:عذبژشتن]] ([؟] معناء:عذبژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[عذبشاندن|آواثاء:عذبشاندن]] ([؟] معناء:عذبشاندن) | [[عذبشاردن|آواثاء:عذبشاردن]] ([؟] معناء:عذبشاردن) | [[عذبشابدن|آواثاء:عذبشابدن]] ([؟] معناء:عذبشابدن) | [[عذبشژدن|آواثاء:عذبشژدن]] ([؟] معناء:عذبشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «عَذِبْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[عذبفمدن|آواثاء:عذبفمدن]] ([؟] معناء:عذبفمدن) | [[عذبفمادن|آواثاء:عذبفمادن]] ([؟] معناء:عذبفمادن) | [[عذبفماندن|آواثاء:عذبفماندن]] ([؟] معناء:عذبفماندن) | [[عذبفماردن|آواثاء:عذبفماردن]] ([؟] معناء:عذبفماردن) | [[عذبفمابدن|آواثاء:عذبفمابدن]] ([؟] معناء:عذبفمابدن) | [[عذبفمژدن|آواثاء:عذبفمژدن]] ([؟] معناء:عذبفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[عذبفتن|آواثاء:عذبفتن]] ([؟] معناء:عذبفتن) | [[عذبفادن|آواثاء:عذبفادن]] ([؟] معناء:عذبفادن) | [[عذبفاندن|آواثاء:عذبفاندن]] ([؟] معناء:عذبفاندن) | [[عذبفاردن|آواثاء:عذبفاردن]] ([؟] معناء:عذبفاردن) | [[عذبفابدن|آواثاء:عذبفابدن]] ([؟] معناء:عذبفابدن) | [[عذبفژدن|آواثاء:عذبفژدن]] ([؟] معناء:عذبفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[عذبفشتن|آواثاء:عذبفشتن]] ([؟] معناء:عذبفشتن) | [[عذبفاشتن|آواثاء:عذبفاشتن]] ([؟] معناء:عذبفاشتن) | [[عذبفانشتن|آواثاء:عذبفانشتن]] ([؟] معناء:عذبفانشتن) | [[عذبفارشتن|آواثاء:عذبفارشتن]] ([؟] معناء:عذبفارشتن) | [[عذبفابشتن|آواثاء:عذبفابشتن]] ([؟] معناء:عذبفابشتن) | [[عذبفژشتن|آواثاء:عذبفژشتن]] ([؟] معناء:عذبفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[عذبشفاندن|آواثاء:عذبشفاندن]] ([؟] معناء:عذبشفاندن) | [[عذبشفاردن|آواثاء:عذبشفاردن]] ([؟] معناء:عذبشفاردن) | [[عذبشفابدن|آواثاء:عذبشفابدن]] ([؟] معناء:عذبشفابدن) | [[عذبشفژدن|آواثاء:عذبشفژدن]] ([؟] معناء:عذبشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «عَذِبْدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[عذبخمدن|آواثاء:عذبخمدن]] ([؟] معناء:عذبخمدن) | [[عذبخمادن|آواثاء:عذبخمادن]] ([؟] معناء:عذبخمادن) | [[عذبخماندن|آواثاء:عذبخماندن]] ([؟] معناء:عذبخماندن) | [[عذبخماردن|آواثاء:عذبخماردن]] ([؟] معناء:عذبخماردن) | [[عذبخمابدن|آواثاء:عذبخمابدن]] ([؟] معناء:عذبخمابدن) | [[عذبخمژدن|آواثاء:عذبخمژدن]] ([؟] معناء:عذبخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[عذبختن|آواثاء:عذبختن]] ([؟] معناء:عذبختن) | [[عذبخادن|آواثاء:عذبخادن]] ([؟] معناء:عذبخادن) | [[عذبخاندن|آواثاء:عذبخاندن]] ([؟] معناء:عذبخاندن) | [[عذبخاردن|آواثاء:عذبخاردن]] ([؟] معناء:عذبخاردن) | [[عذبخابدن|آواثاء:عذبخابدن]] ([؟] معناء:عذبخابدن) | [[عذبخژدن|آواثاء:عذبخژدن]] ([؟] معناء:عذبخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[عذبخشتن|آواثاء:عذبخشتن]] ([؟] معناء:عذبخشتن) | [[عذبخاشتن|آواثاء:عذبخاشتن]] ([؟] معناء:عذبخاشتن) | [[عذبخانشتن|آواثاء:عذبخانشتن]] ([؟] معناء:عذبخانشتن) | [[عذبخارشتن|آواثاء:عذبخارشتن]] ([؟] معناء:عذبخارشتن) | [[عذبخابشتن|آواثاء:عذبخابشتن]] ([؟] معناء:عذبخابشتن) | [[عذبخژشتن|آواثاء:عذبخژشتن]] ([؟] معناء:عذبخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[عذبشخاندن|آواثاء:عذبشخاندن]] ([؟] معناء:عذبشخاندن) | [[عذبشخاردن|آواثاء:عذبشخاردن]] ([؟] معناء:عذبشخاردن) | [[عذبشخابدن|آواثاء:عذبشخابدن]] ([؟] معناء:عذبشخابدن) | [[عذبشخژدن|آواثاء:عذبشخژدن]] ([؟] معناء:عذبشخژدن) |