داودن
ظاهر
(تغییرمسیر از شرط بندی کردن)
مصدر «داوِدَن»، به معنی «مورد شرطبندی قرار دادن»، از «داو + دن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «داوِد»، «آواثاء:داو»، و «آواثاء:داون» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /داوِدَن/📥 ریشهشناسی: داو + دن [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.]
- تعریف «داودن». فرایند شَرْطیدَن ([؟] مشروط کردن) اَنْجِدَن ([؟] انجام دادن) فعل هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) به نتیجه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «مورد شرطبندی قرار دادن»]
- مثال. داوِدَن (؟ مورد شرطبندی قرار دادن) خوردن بیست بستنی به باختن استقلال پرخطر ئید ([؟] بود)!
عملواژه
- ️تلفظ: /داوِدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «داودن»: ▶ «داوِد» (بنگذشته «داودن»)، «آواثاء:داو» (بنکنون «داودن»)، «آواثاء:داون» (بنآینده «داودن») ◀
- تعریف «داودن». اَنْجِدَن ([؟] انجام دادن) فعل هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) را به نتیجه هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) شَرْطیدَن ([؟] مشروط کردن): [💬یا بعبارتی «مورد شرطبندی قرار دادن»]
- مثال. حسین خوردن بیست بستنی را به باختن استقلال داوِد (؟ مورد شرطبندی قرار داد).
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «داوِدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بداو | - | - | آواثاء:بداوید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نداو | - | - | آواثاء:نداوید | - |
ترجمه
شَرْطیدَن اَنْجِدَن
- ترجمه (معادل) انگلیسی «داودن»: bet
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «داوِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[داومدن|آواثاء:داومدن]] ([؟] معناء:داومدن) | [[داومادن|آواثاء:داومادن]] ([؟] معناء:داومادن) | [[داوماندن|آواثاء:داوماندن]] ([؟] معناء:داوماندن) | [[داوماردن|آواثاء:داوماردن]] ([؟] معناء:داوماردن) | [[داومابدن|آواثاء:داومابدن]] ([؟] معناء:داومابدن) | [[داومژدن|آواثاء:داومژدن]] ([؟] معناء:داومژدن) |
کُنادین- | داوِدَن ([؟] مورد شرطبندی قرار دادن) | [[داوادن|آواثاء:داوادن]] ([؟] معناء:داوادن) | [[داواندن|آواثاء:داواندن]] ([؟] معناء:داواندن) | [[داواردن|آواثاء:داواردن]] ([؟] معناء:داواردن) | [[داوابدن|آواثاء:داوابدن]] ([؟] معناء:داوابدن) | [[داوژدن|آواثاء:داوژدن]] ([؟] معناء:داوژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[داوشتن|آواثاء:داوشتن]] ([؟] معناء:داوشتن) | [[داواشتن|آواثاء:داواشتن]] ([؟] معناء:داواشتن) | [[داوانشتن|آواثاء:داوانشتن]] ([؟] معناء:داوانشتن) | [[داوارشتن|آواثاء:داوارشتن]] ([؟] معناء:داوارشتن) | [[داوابشتن|آواثاء:داوابشتن]] ([؟] معناء:داوابشتن) | [[داوژشتن|آواثاء:داوژشتن]] ([؟] معناء:داوژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[داوشاندن|آواثاء:داوشاندن]] ([؟] معناء:داوشاندن) | [[داوشاردن|آواثاء:داوشاردن]] ([؟] معناء:داوشاردن) | [[داوشابدن|آواثاء:داوشابدن]] ([؟] معناء:داوشابدن) | [[داوشژدن|آواثاء:داوشژدن]] ([؟] معناء:داوشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «داوِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[داوفمدن|آواثاء:داوفمدن]] ([؟] معناء:داوفمدن) | [[داوفمادن|آواثاء:داوفمادن]] ([؟] معناء:داوفمادن) | [[داوفماندن|آواثاء:داوفماندن]] ([؟] معناء:داوفماندن) | [[داوفماردن|آواثاء:داوفماردن]] ([؟] معناء:داوفماردن) | [[داوفمابدن|آواثاء:داوفمابدن]] ([؟] معناء:داوفمابدن) | [[داوفمژدن|آواثاء:داوفمژدن]] ([؟] معناء:داوفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[داوفتن|آواثاء:داوفتن]] ([؟] معناء:داوفتن) | [[داوفادن|آواثاء:داوفادن]] ([؟] معناء:داوفادن) | [[داوفاندن|آواثاء:داوفاندن]] ([؟] معناء:داوفاندن) | [[داوفاردن|آواثاء:داوفاردن]] ([؟] معناء:داوفاردن) | [[داوفابدن|آواثاء:داوفابدن]] ([؟] معناء:داوفابدن) | [[داوفژدن|آواثاء:داوفژدن]] ([؟] معناء:داوفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[داوفشتن|آواثاء:داوفشتن]] ([؟] معناء:داوفشتن) | [[داوفاشتن|آواثاء:داوفاشتن]] ([؟] معناء:داوفاشتن) | [[داوفانشتن|آواثاء:داوفانشتن]] ([؟] معناء:داوفانشتن) | [[داوفارشتن|آواثاء:داوفارشتن]] ([؟] معناء:داوفارشتن) | [[داوفابشتن|آواثاء:داوفابشتن]] ([؟] معناء:داوفابشتن) | [[داوفژشتن|آواثاء:داوفژشتن]] ([؟] معناء:داوفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[داوشفاندن|آواثاء:داوشفاندن]] ([؟] معناء:داوشفاندن) | [[داوشفاردن|آواثاء:داوشفاردن]] ([؟] معناء:داوشفاردن) | [[داوشفابدن|آواثاء:داوشفابدن]] ([؟] معناء:داوشفابدن) | [[داوشفژدن|آواثاء:داوشفژدن]] ([؟] معناء:داوشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «داوِدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ «مَصْدَرْنَما» به هر یک از پسوندهای «ـدن» و «ـتن» که نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه اند، میگویند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[داوخمدن|آواثاء:داوخمدن]] ([؟] معناء:داوخمدن) | [[داوخمادن|آواثاء:داوخمادن]] ([؟] معناء:داوخمادن) | [[داوخماندن|آواثاء:داوخماندن]] ([؟] معناء:داوخماندن) | [[داوخماردن|آواثاء:داوخماردن]] ([؟] معناء:داوخماردن) | [[داوخمابدن|آواثاء:داوخمابدن]] ([؟] معناء:داوخمابدن) | [[داوخمژدن|آواثاء:داوخمژدن]] ([؟] معناء:داوخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[داوختن|آواثاء:داوختن]] ([؟] معناء:داوختن) | [[داوخادن|آواثاء:داوخادن]] ([؟] معناء:داوخادن) | [[داوخاندن|آواثاء:داوخاندن]] ([؟] معناء:داوخاندن) | [[داوخاردن|آواثاء:داوخاردن]] ([؟] معناء:داوخاردن) | [[داوخابدن|آواثاء:داوخابدن]] ([؟] معناء:داوخابدن) | [[داوخژدن|آواثاء:داوخژدن]] ([؟] معناء:داوخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[داوخشتن|آواثاء:داوخشتن]] ([؟] معناء:داوخشتن) | [[داوخاشتن|آواثاء:داوخاشتن]] ([؟] معناء:داوخاشتن) | [[داوخانشتن|آواثاء:داوخانشتن]] ([؟] معناء:داوخانشتن) | [[داوخارشتن|آواثاء:داوخارشتن]] ([؟] معناء:داوخارشتن) | [[داوخابشتن|آواثاء:داوخابشتن]] ([؟] معناء:داوخابشتن) | [[داوخژشتن|آواثاء:داوخژشتن]] ([؟] معناء:داوخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[داوشخاندن|آواثاء:داوشخاندن]] ([؟] معناء:داوشخاندن) | [[داوشخاردن|آواثاء:داوشخاردن]] ([؟] معناء:داوشخاردن) | [[داوشخابدن|آواثاء:داوشخابدن]] ([؟] معناء:داوشخابدن) | [[داوشخژدن|آواثاء:داوشخژدن]] ([؟] معناء:داوشخژدن) |