خصدن
ظاهر
مصدر «خَصِّدَن»، به معنی «خاص چیزی کردن»، از «خصـ + ـدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] » ساختهشده است؛ و بن گذشته (ماضی)، کنون (مضارع)، و آینده اش، به ترتیب، «آواثاء:خصد»، «آواثاء:خص»، و «آواثاء:خصن» میباشد.
فارسی
مصدر
- ️تلفظ: /خَصِّدَن/📥 ریشهشناسی: خصـ + ـدن [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.]
- تعریف «خصدن». فرایند برگزیدن چیزی برای قصد هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع): [💬یا بعبارتی «خاص چیزی کردن»]
- مثال. پایتون به خَصِّدَن (؟ خاص چیزی کردن) دستکم ۲۴ بایت حافظه به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) شیء
int
نیازْمائَد ([؟] نیازمند است).
عملواژه
- ️تلفظ: /خَصِّدَن/📥 بن ماضی، مضارع، و آینده مصدر «خصدن»: ▶ «آواثاء:خصد» (بنگذشته «خصدن»)، «آواثاء:خص» (بنکنون «خصدن»)، «آواثاء:خصن» (بنآینده «خصدن») ◀
- تعریف «خصدن». چیزی را برای قصد هی ([؟] حرف نکره مفرد و جمع) برگزیدن: [💬یا بعبارتی «خاص چیزی کردن»]
- مثال. پایتون دستکم ۲۴ بایت حافظه را به یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) شیء
int
بِخَصَّد (؟ اختصاص بدهد).
عَمَلْواژههای ناوَقْعائی فَرْمانی سادی «خَصِّدَن» 「؟」 🎯 💡 🌟 | |||||||
نَهادْنَما | تَکْتایی | جَمْعْتایی | |||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «من» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تو» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «او» است.] | یکم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «مَنان ([؟] ما (ضمیر اول شخص جمع))» است.] | دوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «تُویان ([؟] شما (ضمیر دوم شخص جمع))» است.] | سوم [※ اگر نهاد انسان یا موجود عاقل باشد، معادل ضمیر «اویان ([؟] آنها (ضمیر سوم شخص جمع انسانی))» است.] | ||
مثبت [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/مثبت] | - | آواثاء:بخص | - | - | آواثاء:بخصید | - | |
منفی [※ فراثاء:بنجمله/عملواژه/ناوقعائی/فرمانی/سادی/منفی] | - | آواثاء:نخص | - | - | آواثاء:نخصید | - |
ترجمه
همصدرها
هممصدرهای ناصَریح «خَصِّدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
ناصَریح | کُنْمادین«ـمـ» [※ میانوند «ـمـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «ذَکْرِمْدَن ([؟] متذکر شدن (دچار یادآوردن خود شدن))» در «احتمالا با این متن بِذَکْرِمَد ([؟] متذکر بشود)».] | [[خصمدن|آواثاء:خصمدن]] ([؟] معناء:خصمدن) | [[خصمادن|آواثاء:خصمادن]] ([؟] معناء:خصمادن) | [[خصماندن|آواثاء:خصماندن]] ([؟] معناء:خصماندن) | [[خصماردن|آواثاء:خصماردن]] ([؟] معناء:خصماردن) | [[خصمابدن|آواثاء:خصمابدن]] ([؟] معناء:خصمابدن) | [[خصمژدن|آواثاء:خصمژدن]] ([؟] معناء:خصمژدن) |
کُنادین- | خَصِّدَن ([؟] خاص چیزی کردن) | [[خصادن|آواثاء:خصادن]] ([؟] معناء:خصادن) | [[خصاندن|آواثاء:خصاندن]] ([؟] معناء:خصاندن) | [[خصاردن|آواثاء:خصاردن]] ([؟] معناء:خصاردن) | [[خصابدن|آواثاء:خصابدن]] ([؟] معناء:خصابدن) | [[خصژدن|آواثاء:خصژدن]] ([؟] معناء:خصژدن) | |
کُناشْتین«ـ*شـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول ناگذرا استفاده میشود؛ مثل، «بَهْرِشْتَن ([؟] استفاده شدن)» در «چسب هه ([؟] مذکور؛ یادشده) بِبَهْرِشَد (؟ استفاده میشود)».] | [[خصشتن|آواثاء:خصشتن]] ([؟] معناء:خصشتن) | [[خصاشتن|آواثاء:خصاشتن]] ([؟] معناء:خصاشتن) | [[خصانشتن|آواثاء:خصانشتن]] ([؟] معناء:خصانشتن) | [[خصارشتن|آواثاء:خصارشتن]] ([؟] معناء:خصارشتن) | [[خصابشتن|آواثاء:خصابشتن]] ([؟] معناء:خصابشتن) | [[خصژشتن|آواثاء:خصژشتن]] ([؟] معناء:خصژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـش*ـ» [※ میانوند «ـشـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما ناکُنائی» است که برای ساختن مصدر مجهول گذرا استفاده میشود؛ مثل، «خُورِشانْدَن ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار دادن)» در «علی غذا اَم ([؟] من/خودم) را خُورِشانْد ([؟] مورد خوردهشدن به علت سوقیافتگی قرار داد)».] | - | - | [[خصشاندن|آواثاء:خصشاندن]] ([؟] معناء:خصشاندن) | [[خصشاردن|آواثاء:خصشاردن]] ([؟] معناء:خصشاردن) | [[خصشابدن|آواثاء:خصشابدن]] ([؟] معناء:خصشابدن) | [[خصشژدن|آواثاء:خصشژدن]] ([؟] معناء:خصشژدن) |
هممصدرهای نااَثَری «خَصِّدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
نااَثَری | کُنْمادین«ـفمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/فم] | [[خصفمدن|آواثاء:خصفمدن]] ([؟] معناء:خصفمدن) | [[خصفمادن|آواثاء:خصفمادن]] ([؟] معناء:خصفمادن) | [[خصفماندن|آواثاء:خصفماندن]] ([؟] معناء:خصفماندن) | [[خصفماردن|آواثاء:خصفماردن]] ([؟] معناء:خصفماردن) | [[خصفمابدن|آواثاء:خصفمابدن]] ([؟] معناء:خصفمابدن) | [[خصفمژدن|آواثاء:خصفمژدن]] ([؟] معناء:خصفمژدن) |
کُنادین«ـفـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف] | [[خصفتن|آواثاء:خصفتن]] ([؟] معناء:خصفتن) | [[خصفادن|آواثاء:خصفادن]] ([؟] معناء:خصفادن) | [[خصفاندن|آواثاء:خصفاندن]] ([؟] معناء:خصفاندن) | [[خصفاردن|آواثاء:خصفاردن]] ([؟] معناء:خصفاردن) | [[خصفابدن|آواثاء:خصفابدن]] ([؟] معناء:خصفابدن) | [[خصفژدن|آواثاء:خصفژدن]] ([؟] معناء:خصفژدن) | |
کُناشْتین«ـف*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/ف*ش] | [[خصفشتن|آواثاء:خصفشتن]] ([؟] معناء:خصفشتن) | [[خصفاشتن|آواثاء:خصفاشتن]] ([؟] معناء:خصفاشتن) | [[خصفانشتن|آواثاء:خصفانشتن]] ([؟] معناء:خصفانشتن) | [[خصفارشتن|آواثاء:خصفارشتن]] ([؟] معناء:خصفارشتن) | [[خصفابشتن|آواثاء:خصفابشتن]] ([؟] معناء:خصفابشتن) | [[خصفژشتن|آواثاء:خصفژشتن]] ([؟] معناء:خصفژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشف*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شف*] | - | - | [[خصشفاندن|آواثاء:خصشفاندن]] ([؟] معناء:خصشفاندن) | [[خصشفاردن|آواثاء:خصشفاردن]] ([؟] معناء:خصشفاردن) | [[خصشفابدن|آواثاء:خصشفابدن]] ([؟] معناء:خصشفابدن) | [[خصشفژدن|آواثاء:خصشفژدن]] ([؟] معناء:خصشفژدن) |
هممصدرهای اَثَری «خَصِّدَن» | |||||||
سانَّما[+ «ـدن/ـتن» [※ پسوند «ـدن/ـتن»، که «مَصْدَرْنَما» نامیده میشوند، نمایانگر مصدر (اسم فرایند) بودن یک واژه هستند.] ] | گُزارِشی- | گُزاری«ـا» [※ میانوند «ـا» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن عاقل یا با اراده بودن فاعل استفاده میشود؛ مثل «اِرْثادَن ([؟] معناء:ارثادن)».] | اَنْگیزی«ـانـ» [※ میانوند «ـانـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله کسی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده مجاب شده، استفاده میشود؛ مثل «قَبولانْدَن ([؟] مورد پذیرفتهشدن قرار دادن)».] | سَبَبی«ـار» [※ میانوند «ـار» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل بوسیله سیستمی که توسط یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) فاعل عاقل و با اراده برنامهریزی شده، استفاده میشود؛ مثل «اِجْرارْدَنْ ([؟] توسط سیستم به اجرا در آوردن)».] | باعِثی«ـابـ» [※ میانوند «ـابـ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن انجام فعل توسط پدیدهای بوسیله کسی که مجاب یا مجبور شده، استفاده میشود؛ مثل «خورابْدَن ([؟] معناء:خورابدن)» در «سرما گندمها را [به پرندگان] خُورابْد (؟ معناء:خورابد)».] | حَقایی«ـژ» [※ میانوند «ـژ» یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) «سانَّما کُنائی» است که برای نشاندادن فعلی است که براثر یِه ([؟] یک (حرف تعریف نامعین مفرد)) حقیقت یا واقعیت رخمیدهد، استفاده میشود؛ مثل «فَراموژْدَن ([؟] فراموش کردن)» در «اسم دوستم را فَراموژْدَم (؟ معناء:فراموژدم)».] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|
اَثَری | کُنْمادین«ـخمـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خم] | [[خصخمدن|آواثاء:خصخمدن]] ([؟] معناء:خصخمدن) | [[خصخمادن|آواثاء:خصخمادن]] ([؟] معناء:خصخمادن) | [[خصخماندن|آواثاء:خصخماندن]] ([؟] معناء:خصخماندن) | [[خصخماردن|آواثاء:خصخماردن]] ([؟] معناء:خصخماردن) | [[خصخمابدن|آواثاء:خصخمابدن]] ([؟] معناء:خصخمابدن) | [[خصخمژدن|آواثاء:خصخمژدن]] ([؟] معناء:خصخمژدن) |
کُنادین«ـخـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ] | [[خصختن|آواثاء:خصختن]] ([؟] معناء:خصختن) | [[خصخادن|آواثاء:خصخادن]] ([؟] معناء:خصخادن) | [[خصخاندن|آواثاء:خصخاندن]] ([؟] معناء:خصخاندن) | [[خصخاردن|آواثاء:خصخاردن]] ([؟] معناء:خصخاردن) | [[خصخابدن|آواثاء:خصخابدن]] ([؟] معناء:خصخابدن) | [[خصخژدن|آواثاء:خصخژدن]] ([؟] معناء:خصخژدن) | |
کُناشْتین«ـخ*شـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/خ*ش] | [[خصخشتن|آواثاء:خصخشتن]] ([؟] معناء:خصخشتن) | [[خصخاشتن|آواثاء:خصخاشتن]] ([؟] معناء:خصخاشتن) | [[خصخانشتن|آواثاء:خصخانشتن]] ([؟] معناء:خصخانشتن) | [[خصخارشتن|آواثاء:خصخارشتن]] ([؟] معناء:خصخارشتن) | [[خصخابشتن|آواثاء:خصخابشتن]] ([؟] معناء:خصخابشتن) | [[خصخژشتن|آواثاء:خصخژشتن]] ([؟] معناء:خصخژشتن) | |
کُنِشانْدین«ـشخ*ـ» [※ فراثاء:بنواج/سانما/ناکنائی/شخ*] | - | - | [[خصشخاندن|آواثاء:خصشخاندن]] ([؟] معناء:خصشخاندن) | [[خصشخاردن|آواثاء:خصشخاردن]] ([؟] معناء:خصشخاردن) | [[خصشخابدن|آواثاء:خصشخابدن]] ([؟] معناء:خصشخابدن) | [[خصشخژدن|آواثاء:خصشخژدن]] ([؟] معناء:خصشخژدن) |